شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

رفتی و ندیدی

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

 

از اشک تمام کوچه را تر کردم

 

وقتی که سکوت خانه دلتنگم کرد

 

وابستگی ام را به تو باور کردم

نظرات 5 + ارسال نظر
سایرکس چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 13:21 http://www.stalker.blogsky.com

{چشمک}

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 15:44

تو برا همه یه جور کامنت می ذاری ؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 19:08 http://persianhiphop.blogsky.com

salan eyval weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshhal misham bye

خدای گونه ای در تبعید... پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:42 http://www.kaveer.blogsky.com

اینجا بجرم عشق به دل دشنه می کنند...

افسانه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 14:33

سلام
پیامتو گرفتم از اظهار لطفت ممنون
می دونی من تو حس عجیبی این شعر رو گفتم کاش میشد برات تعریف کرد

وبلاگت عالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد