شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

حرف حساب

 

بی مقدمه...

امروز با آقا مجید حرف زدم... و بدون هیچ ملاحظه ای گفت : نه !!!

البته من خودم این موضوع رو فهمیدم... یعنی حدس زدم...

حالا نمی دونم باید چیکار کنم...

     - توکل ؟!!!

     - باز هم ملاحظه ؟!!!

    - گذشت ...

و یا برخورد ؟!!!

ولی به هر حال فرصت اندکی برای تصمیم گیری هست... کمتر از ۴ روز ...

منتظر نتیجه باشید... عکس العمل آقا مجید برام مهمه ...

 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
همایون سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 ساعت 21:40

تایماز چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 00:03

سلام ممنون که به من سر زدید من یه مطلب جدید زدم خوشحال میشم اگه بهم سر بزنید.
به نظر من آزادی بهترین واژه است

الهام چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:26 http://nasimegham.blogfa.com/

خوب زمانه رنگی به خود ندید:
کندی نهفته داشت شب رنج من به دل
اما به کار روز نشاطم شتاب بود
سلام
ممنون که قابل دونستید.
من آپم.
شاد باشید.

بستنی چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:53 http://icecream.blogsky.com

سلام جیییگر
خوب بیدی
مرسی به من سر میزنی
به نظر من گذشت از همه چی قشنگتره

حامد چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:10 http://hamed171.persianblog.com

سلام ! اینقدر عباراتت کوتاهه که ادم تحریک میشه برای سردر آوردن از موضوع هر چه سریعتر انتهاش رو بفهمه

ازکارگاه هنر چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:17 http://www.kargahhonar.blogsky.com

سلام دوست من .ممنونم که مفتخرم کردی و به من سر زدی.من نیز از آشناییت خوشحال شدم. سبز باشی و بمانی

نیره چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:34 http://bayadraft.persianblog.com

من که از این حرف حساب سر در نیاوردم ...
اما می دونم بی توکل نمی شه. انشالله همیشه خداوند یار و یاورت باشه .
منم بعد از نود و بوقی آپم...

توپولی چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 15:14 http://topoli6612.blogsky.com

سلام
من که منظور و نفهمیدم!
آقا مجید؟؟؟؟
کاش یه توضیح میدادی

نواب چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 15:33 http://cafeemaad.blogsky.com

گذشت از بزرگانه اما دیدی سوء استفاده میکنی زدن بهترین راه حله

روز چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 16:20 http://rooz2005.blogsky.com

برخورد نباشه بهتره
گذشت شیرین وزیباست
موفق باشی امیر جان
روزبه روز شد

آوا چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 16:59 http://88888888.persianblog.com

سلام .
خوبی ؟
آپ کردم دوست داشتی سر بزن .

ترنم چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 19:20 http://reza-khoy.blogsky.com

سلام
هرچی دلت گفت اونو بکن از من بشنوی حرف دلت رو گوش کن.
یا حق......

سیامک چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 21:39





« دل و جیگر »



دل می گه : سلام جیگر .

جیگر می گه : ببخشید با من بودید ؟!

دل می گه : خب آره دیگه جیگر جون .

جیگر خودش رو جمع و جور می کنه و می گه : بفرمایید .

دل می گه : من دلم و جیگر می خوام .

جیگر قیافه حق به جانبی به خودش می گیره و می گه : فکر کنم اشتباه گرفتید جناب !

دل می گه : ای خطا خورده ، واسه ما کلاس نیا .

جیگر واه واهی می کنه و می گه : کلاسم کجا بود ؟!

دل می گه : آی لاو یو ، به جون صاحابم همه چی دارم ، هم خونه ، هم ماشین فقط جیگرشو ندارم .

جیگر پوزخندی می زنه و می گه : تو می گی بدون من دنیا برات زندونی تنگه ، من می گم بگو عزیزم تو دروغاتم قشنگه ... خیلی پته پیسی !

دل می گه : به جون جیگر دروغ نمی گم . ببین حاضرم شاهرگم رو واسه تو بزنم ، سینه مو هم چاک تو می کنم ... آه !

جیگر می گه : اَه اَه ، ببند اون تکمه هاتو خرس پشمالو .

دل می گه : دردت بخوره به جونم الهی .

جیگر می گه : ما جیگرا اصولا ً درد نداریم ، کرم داریم . درد مال شما دلاست ، درددل !

دل می گه : بالاخره بعله یا نه ؟!

جیگر می گه : اگه مینو باشه ، شاید .

دل می گه : اینجا سرده ، بیا پس بریم یه جای باحال تر اونجا با هم چت کنیم .

جیگر هم موافقت می کنه و هر دوتا با هم می رن یه جای بهتر ، کنار آتیش و با هم شروع می کنن به چت کردن . از قضا همون طرفا یه قلوه حسود هم داشته رد می شده .

قلوهه میاد جلو و همین جور که داشته رد می شده ،

رو به دل می کنه و می گه : جیگر تو برم !

دل غیرتی می شه و با قلوه دست به یخه می شن . تو همین گیر و دار قلوه از پشت می خوره به جیگر و جیگر پرت می شه توی آتیش . دل با دیدن این صحنه دستی به سرش می کوبه و با حالت شیون و زاری جلوی آتیش می شینه و با آه سوزناکی فریاد می کشه : « جیگر مو سوزوندی ... جیگر مو سوزوندی .... »

پیله جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 18:21 http://hami.blogfa.com

امدم استفاده کردم و رفتم موفق باشید

یه غریبه جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 21:38

قضیه احتمالا یه ربطی به سبیت و علاف گشتن تو اروپا داره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد