یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود
یکی مثل من عاشق یکی مثل تو بود
یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود
یکی مثل من عاشق یکی مثل تو بود
اومد که فریاد بزنه
اما دیگه نایی نداشت....
خواست بمونه پیشش ولی...
تو قلب اون جایی نداشت !
آی دختره !
آی بیوفا !!!
آی تو که تنهام میذاری...
تو قاب عکست جای من عکس کیو می خوای بذاری ؟!!
برو برو که مثل تو ، زیاده تو دنیا واسم
برو برو ولی بدون که تا ابد
..........................جایی نداری تو دلم !
زدم به سیم آخر و گفتم ولش کن ، بی خیال
اوون واسه من یار نمیشه ! بی خیال این عشق محال !
گفتم تو مرام ما منت کشی نیست با مرام !
می خواد بره خب به درک !
همینه که هست !
ختم کلام !!!
سلام مهربون!
زیاد غصه نخور! بالاخره یه روز هم شعر گفتنت خوب میشه!
فقط یه کم تمرین لازم داری... همین!
به منم سر بزن.
یاحق.
راستی دوست عزیز! حیف نیست منو جزو دوستات به حساب نیاوردی؟؟!
سلام عزیزم خوبی؟؟؟
فقط می تونم بگم سپاس
من آپ کردم منتظرتم
فعلا
سلام .
باز هم مثل هر سال . با اومدن محرم دیگه آب مزه ای نداره .
آخه پیش دریای عباس سالهاست که شرمنده اس .
خداحافظ .
میگویند شیشه ها احساس ندارند
اما وقتی روی شیشه بخار گرفته نوشتم
حسین جان دوستت دارم
............آرام گریست...........
سلام
من در باره مسیحیت می نویسم
اگر کلبه ام را مزین کنید
و نظراتتان را در باره نوشته هایم بگویید
سپسگذار خواهم بود
دوستدارت
پرسشگر
میگویند شیشه ها احساس ندارند
اما وقتی روی شیشه بخار گرفته نوشتم
حسین جان دوستت دارم
............آرام گریست...........
سلام
من در باره مسیحیت می نویسم
اگر کلبه ام را مزین کنید
و نظراتتان را در باره نوشته هایم بگویید
سپسگذار خواهم بود
دوستدارت
پرسشگر