دلم میخواست میتونستم چشمامو باز کنم حقیقت رو ببینم
.......... دلم میخواست
....................میتونستم اشکامو پاک کنم
دلم میخواست میتونستم یاد بگیرم بفهمم تا درک کنم که تو
................................................... هیچوقت مال من نمیشی
یه روزدیگه با یه شاخه رز زرد به دیدنم امدی...بهم گفتی
دیگه دوست ندارم
روزبعدی با یه شاخه رز سفید...
گذاشتیش رو سنگ قبرم. بهم گفتی
منو ببخش ! اون رز زرد
....................................................فقط یه شوخی بود
اول
آخــــــــــــــــــــــی
نچ نچ نچ نچ !!!!
چه شوخی بدی ...
وقتی انسان عاشق خدا شود اینگونه بنگرد به
خدا دیگر هیچ چیز او را عذاب نمیدهد و همچیز را لطیف میبیند پس
باید عاشق او شویم و عشق بازی با او را یاد بگیریم تا زندگی
لطیفی داشته باشیم اگر درد میدهد بدان فرقی هست بین تو و
آنکه اجازه نمیدهد سالی یا حتی در تمام عمر فکر خدا باشد اجازه
نمیدهد اسم خدا را به زبان بیاورد و اما دوست دارد که تو همیشه
صدایش کنی دوست دارد همیشه به یادش باشی اشتباه نکن خدا
همیشه خیر برای عاشقانش میخواهد و نمیگذارد عاشقش لطمه
ای ببیند و همه از سر لطف است این عقل و افکار ماست که هر
چیز را به اندازه فهم خود تجزیه و تحلیل میکند از خدا بخواهیم اینقدر
به ما فهم بدهد تا بتوانیم درست درکش بکنیم .
اپ کردم بیا
سلام..لیلی (عاطفه) هستم...ممنون که سر زدین...واسه عزیزه دلم مجنونم(احسانم) دعا کنین تا مشکلی که براش پیش اومده حل بشه...ممنون...در پناه حق...یا علی..
سلام
واقعا زیباست هم نوشته هات و هم وبلاگت
میدونم چرا اینقدر نا امیدانه مینویسی
شاید هم هیچوقت ندونم
اما اینو میدونم که عشق یعنی نا امیدی و سوختن و ساختن
اما دوست عزیز من همیشه میگم هیچ چیز ارزش جان دادن به اون رو نداره غیر از ... عشق...و عشق
آپ کردم سری بزن
یا علی