هیچ کس اشکی برای ما نریخت .... هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزیست حالم دیدنیست ........ حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل می زنم ................... گاه بر حافظ تفاءل می زنم حافظ دیوانه فالم را گرفت ................. یک غزل آمد که حالم را گرفت: ما زیاران چشم یاری داشتیم ......... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
|