شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

زبان دوم

سه‌ موش‌ در سوراخی‌ زندگی‌ می‌کردند. یک‌ روز تصمیم‌ می‌گیرند بروند پیاده‌روی‌، اما ناگهان‌ صدای‌ گربه‌ای‌ آنها را می‌ترساند و منصرف‌ می‌شوند. بعد از مدتی‌ یکی‌ از آنها گوش‌ می‌دهد تا مطمئن‌ شود گربه‌ رفته‌ است‌. دیگر صدایی‌ به‌ گوش‌ نمی‌رسد، اما صدای‌ پارس‌ سگی‌ شنیده‌ می‌شود. به‌ این‌ ترتیب‌ خیال‌ موشها راحت‌ می‌شود و از سوراخشان‌ بیرون‌ می‌آیند. با کمال‌ تعجب‌ می‌بینند که‌ گربه‌ بیرون‌ از سوراخ‌ منتظرشان‌ است‌ و راه‌ فراری‌ ندارند. گربه‌ هر سه‌ آنها را می‌خورد و با خوشحالی‌ می‌گوید: «چقدر خوب‌ است‌ که‌ دو زبان بلد‌ باشی»


Global Language

نظرات 1 + ارسال نظر
س - م سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:51

منم دوتا بلدم!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد