شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

تو...اما...حق نداری!

خورشید حق دارد....

خروس حق دارد.....

ساعت حق دارد.......

یک روز تا ظهر بخوابد.....تو...اما...حق نداری بوسه ی صبحگاهی مرا فراموش کنی...و مرا بی عطر یاس و لبخند به اداره بفرستی....

 

پ.ن:یاس دختر عزیزم می باشد.

نظرات 3 + ارسال نظر
گلوش سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 http://bia2ddb.blogsky.com

اسم دخترتون خیلی قشنگه
ان شا ا... همیشه سلامت باشه زیر سایه شما

ممنون.سلامت باشید.

نفس چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:07

شما بچه دار شدین؟؟؟؟؟؟
مبارکه...من 3 سال پیش مرتب وبلاگتونو چک میکردم...بعد از این همه وقت اومدم این پستو دیدم کلی ذوق کردم...همیشه شاد باشین در کنار دختر گلتون

متشکرم که مجدد سر زدید.

س - م پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 http://tarnegasht.blogsky.com/

گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیرها خاطرشان هست که آهوی منی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد