شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

خیس از اشک

گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدک ها قسمت کنم تا به گوش تو برسانند

می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند

غم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار

من اکنون صاحب دشتی قاصدکم

اما مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند؟


 

نظرات 5 + ارسال نظر
طالقانی پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:47 http://taleqani.parsiblog.com

خیلی زیباست

best girl پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 14:42 http://fg2012.persianblog.ir

راستی چرا اخرین پست؟

parisa پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:38 http://parilove.blogfa.com


آهای ِ روزگار !! برایم مشخـــص کن اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی می خواهـــم رقصــم را با سازت هماهنگ کنم ... !!

قشنگ بود

غریب آشنا پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:49 http://parvazeeshgh.persianblog.ir/

سلام
ممنونم سرمون زدی!
کارت ، مطلبت و... خودت بیستی داداش!
بیست بیست!

س - م دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:52 http://tarnegasht.blogsky.com/

دستان من نمی توانند
نه، نمی توانند
هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند.
تو
به سهم خود فکر می کنی
من
به سهم تو.

عالی بود...

راستی به سهم من از خودت هم فکر کن... تو فقط مال خودت نیستی... کی بریم سند بزنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد