شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

استعفا نامه

پروردگار محترم؛ نظر به بررسی‌های به عمل آمده توسط اینجانب، علیرغم بهره‌مندی از تمام نعمات و الطاف حضرتعالی در تمامی مراحل مختلف زندگی؛ با توجه به اینکه حقیر به هیچ جایی نرسیده و موجبات شرمساریِ نسل بشریت را فراهم آورده‌ام، لذا خواهشمندم پیرو تبصره سوم بند اول قرارداد آفرینش، مورخ 1/1/1، منعقده فی‌مابین ابر جد اینجانب مشهور به «آدم» و حضرتعالی؛ استعفای این حقیر را از مقام «انسانیت» بپذیرید. بدیهی است من بعد هیچ‌گونه مسوولیتی را درخصوص رفتارهای خویش قبول نمیکنم. قبلا از بذل عنایت حضرتعالی سپاسگزارم. با تشکر فراوان "شوهرجان"


گاهی خیال میکنم روی دسـت خدا مانده ام.... خسته اش کرده ام! خودش هم نمیداند با من چه کند!

+ خدایا توبه! غلط کردم. دیگه از این پستها نمی نویسم.


* به جهت عدم امکان حذف شماره و تاریخ نامه ارسالی() بدینوسیله استعفانامه اینجانب به شرح ذیل اصلاح می گردد. امید است با نظر مثبت با آن موافقت نمایید.


بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئولیتهای یک کودک هشت ساله را قبول می کنم. می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن را بخورم! می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم .می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم. می خواهم به گذشته برگردم، وقتی همه چیز ساده بود، وقتی داشتم رنگها را، جدول ضرب را و شعرهای کودکانه را یاد می گرفتم، وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم و هیچ اهمیتی هم نمی دادم .می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و خوب هستند. می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است و می خواهم که از پیچیدگیهای دنیا بی خبر باشم .می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم، نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری، خبرهای ناراحت کننده، صورتحساب، جریمه و می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم، به یک کلمه محبت آمیز، به عدالت، به صلح، به فرشتگان، به باران، و به . . .این دسته چک من، کلید ماشین، کارت اعتباری و بقیه مدارک، مال شمامن رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم .



پ.ن.1 : خدا هیچوقت از ما خسته نمیشه. اینو خودش بهم گفت.

پ.ن.2 : خداوند پس از آفریدن انسان، به خودش آفرین گفت.

نظرات 22 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 http://mortality73.blogfa.com

سلاام.خیلی جالب بود...باریک!!!!

مرسی

Niayesh دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:20 http://seperationday.blogfa.com

3 تا آپم زود اومدی ها

فردا میام!

فرزانه دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:34 http://eshghmamnoe-f18.mihanblog.com

محیا دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 17:26 http://setarehayechidani.persianblog.ir

سلام به روزم..
شما که کلا وقت ندارین..
ولی اگر تشریف بیارین ممنون میشم..
منتظر حضور گرم و نظر ارزشمندتونم..

سلام
اومدم واستون هم نظر گذاشتم.لطفا چک کنید.

محیا دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 17:41

ممنون از لطفتون. چک کردم
ممنون

خواهش میکنم

محبوب دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:14 http://mahboob-mahboob.blogsky.com

درووووووووووووووووووووووود
آی حرف دل منو زدی. والا بخدا. ما نخوایم مقام انسانیت مال ما باشه کی و باس ببینیم؟ منم از امروز مسئولیتی در قبال رفتارام ندارم. نه اینکه تا الان داشتم:دی
+فرزندم این بار چندمیست که توبه میکنی؟!
خود استعفانامه از اصلاحیش اثرگذارتر بود. منم میخام تیله بازی کنم و هفت سنگ. میخام فرفره هم درست کنم. بی زحمت بگو این لپ تاپ منو هم با خط ADSL ش با هم ببرن. بدبختم کرد:دی
+پس از آفرینش آره. اما بنظرت الان دارن چی میگن؟

مگه دخترا هم تیله بازی میکنن؟
+ هر روز از نو با توبه ای نو از گناهی قدیمی
+ باز هم می فرماید: فتبارک الله احسن الخالقین...

نوشین دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:56

کلا نظرای منو نذار میپکه وبلاگت درضمن زیبا بود این دفعه مثل همیشه

مرسی از اینکه آمدی.
منظورتون اینه که تایید نکنم؟!

دختر شب سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:06 http://starlit313.blogfa.com

چقد دوس داشتم این پست رو
این روزا فک کنم رو میز خدا پر شده از استعفا نامه
اما خوب خب به اونی که خودش خلق کرد گفت فتبارک ا... احسن الخالقین
نه ب اینی ک ما خلق کردیم
[ آیکون همزاد پنداری شدید با استعفا نامه]

یکمم رفتیم ب دوران خوش کودکی...

ایکون گل و مل ک ندااره اینجا...[ایکون دسته گل پر از گلای سفید و صورتی ]واسه شما نه ها...واسه پست تون

متشکرم که مورد توجه شما قرار گرفت.
موفق باشید

محبوب سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:27

دخترا نه اما من آره:دی
من باب رفع ابهام: من با پسرا بزرگ شدم .

محیا سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:42

سلام خیلی زیبا و دلنشین نوشتین.
واقعن از خوندن این مطالب لذت بردم. چه دنیای زیبایی میشد اگر همه میتونستن به پاکی یه کودک 8 ساله معصوم باشن. خوش و خرم و صادق و پاک عاری از اینهمه دغدغه و شلوغیهای زندگی بزرگسالی. چه دنیای زیبایی رو تجسم کردین.
فکر کنم اگر از صمیم قلب توبه واقعی کنیم و قصد برگشتن به کارهای قبلیمونو نداشته باشیم خداوند استعفای مارو از بزرگسالی قبول کنه و بشیم یه کودک معصوم و پاک...
بدون نیاز به ماشین زمان

متشکرم از حضورتون و خوشحالم که این مطلب مورد پسند واقع شد. به راستی دنیای عاری از گناه و پلیدی مورد پسند همه ماست ولی چرا هر روز ما خودمون توش گناه و ریا و ... می کنیم؟! و صد البته هر روز هم توبه!

سوگند سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:46

وایسا دنیا من می خوام پیاده شم

صنم سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:23

سلام. خوب مینویسی..

متشکرم.
آدرستون؟

مهرداد چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 http://manam-minevisam.blogsky.com

از نوع نگارش معلومه در نوشتن این نوع نامه های استعفایی تجربه دارید

وا... نه بابا بار اولمه!

شیدا چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:52

جوانم...

قبول!

اما سر به هوا نیستم.

فقط نمی دانم در کدام کتاب خوانده بودم،

خدا در آسمان هاست

منتظرم abzo.blogfa.com

خیلی قشنگ بود. مرسی.
آمدم نظر هم دادم

سمانه چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:37 http://shbk.blogfa.com

مطالبت فوق العاده بود مرسی از اینکه بهم سر زدی با چه اسمی لینکت کنم؟؟؟؟

لطف کن با همان عنوان شوهرجان لینک کن . مرسی

بابا پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:00 http://www.ourfamily.rzb.ir

از وبلاگ یه درخت پرشکوفه از بین انجیر و ازگیل یهو شوت شدم این جا. میون زمین و آسمون خدا.کلا اسعفا دادن رسم خوشایندیست.( تجربه واقعی شو دارم). یه هو احساس سبکی می کنی. احساس راحتی. ولی استعفای از انسانیت تجربه شو ندارم.
پاشو.. پاشو سر پا.. این کلید اینم بقیه چیزها .. بپر یرو سر کار دیرت شد.

به به بابا. صفا آوردین. از اینورا... خیلی وقت بود منتظر شما بودم. لطف کردید.
+ تجربه هیچ نوع استعفایی رو ندارم جز یکی ... که هر بار هم تکرارش میکنم. هزاران بار استعفا داده ام از بد بودن و گناه! و هر بار توبه کرده ام و دو سه روز بعد توبه ای دیگر! راس میگی کلن آدم احساس بی وزنی میکنه! حس خلاء، حس غوطه وری در آب... یه جورایی گنگ در زمان و مکان میشه. مثل الان من.
الان سر کارم هستم.متشکرم از حضورتون. موفق باشید

نازنین پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:54 http://ehsaseeshgh.blogsky.com

سلام
واقعا چقدر لذت بخشه دنیای شیرینه کودکی...
بی خیالی ...نبود توقعات... نبود انتظارات ازت... بدون هیچ گونه دغدغه ، فکر و خیال..!رنگارنگ تر از جعبه های مدادرنگی ...یک رنگ و لطیف و دوست داشتنی... خوابهای آرام و بی دغدغه ی سرشب... بازی های پی در پی و خستگی ناپذیر... یادش بخیر....

فقط میتونم بگم یادش بخیر...

سارا شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 17:46 http://asemanenili.persianblog.ir/

کاش می شد هر شب از خودمون 1 سی سی خون بگیریم بریزیم توی یک نعلبکی بذاریم کنار تخت! که این پشه ها بشینن عین بچۀ آدم بخورن دست از سر ما بردارن!

طالقانی شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:20 http://taleqani.parsiblog.com

من ملک بودم فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم

همینطوره! البته تقصیر حوا بود

silent سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:19 http://no-arus.blogfa.com/

منم همیشه سعی می کنم بچه بمونم
اما بعضی مواقع نمیشه

به هر حال آدم باید بزرگ بشه!

مریم شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 http://paradise777.persianblog.ir/

آفرین عالی بود بی تعارف میگم قلمت به دل میشینه

متشکرم از لطفتون

منتظر شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:09 http://shahrekian.persianblog.ir

«بحار الأنوار، ج 92، ص 17»
پیامبر اکرم - صلّی الله علیه و آله - فرمود: ای سلمان زمانی که مؤمن قرآن تلاوت می کند باز می کند خداوند بر او دربهای رحمت را و به ازای هر حرفی که از زبان او خارج می شود، خلق می کند ملکی را که برای او تسبیح کند تا روز قیامت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد