سلام... آنچه مرا در این خانه جذب کرد... یکی نوشته هایی ست که از سر وبلاگ نویسی نگاشته نشده اند... کاملا روشن است که نویسنده از عمق احساس و افکارش می گوید... و دیگر هدر زیبای شماست...
پاینده باشید...
متشکرم از تمجیدتون. الان اصلا روبه راه نیستم. عذر میخوام
خدای ما اگر که در خود ماست
کسی که بی خداست،پس خودش نیست
عالی بود.
مرسی
کمک خدا، فقط به اندازه یک دعا از ما فاصله دارد!
God's aid is only one prayer away from us!
از تذکرتون بسیار ممنونم. به جا بود...
خیلی قشنگ بود ممنونم
مرسی
این همه شکلک در اوردم که بخندید//دنیا دوروزه میگذره.....
درسته...مرسی...
مشکل دقیقا همینجاس... که میگذره و ما به جا می مونیم... یعنی اونا میرن و ما از قافله عقب می افتیم...
این جا جاییست که پشت دوستت دارم ها نوشته ساخت چین
وبلاگ خوبی داری خوشحال میشم به وبم سر بزنی و نظر بدی
در اولین فرصت، چشم...
راستی کامنت قبلی یادم رفت مشخصات بدم خوشحال میشم به وبم سر بزنی
خواهش میکنم...
♥###########♥
.....♥#############♥
...♥###############♥ ♥##♥
..♥#################♥..................♥#####♥
..♥##################♥..........♥#########♥
....♥#################♥......♥#############♥
.......♥################♥..♥###############♥
.........♥################♥################♥
...........♥###############################♥
..............♥############################♥
................♥#########################♥
..................♥######################♥
....................♥###################♥
......................♥#################♥
........................♥##############♥
...........................♥###########♥
.............................♥#########♥
...............................♥#######♥
.................................♥#####♥
...................................♥###♥
.....................................♥#♥
.......................................♥
.......................................♥
.....................................♥
...................................♥
.................................♥
..............................♥
............................♥
.........................♥
......................♥
..................♥
.............♥
.........♥
......♥
....♥
......♥......................♥...♥
..........♥.............♥............♥
..............♥.....♥...................♥
...................♥.....................♥
................♥......♥..............♥
..............♥.............♥....♥
.............♥
...........♥
..........♥
.........♥
.........♥
..........♥
..............♥
...................♥
..........................♥
...............................♥
.................................♥
.................................♥
..............................♥
.........................♥
..................♥
.............♥
.....♥
آبم
میام
سلام. امیدوارم حالتون بهتر شده باشه.
شعر خدا
پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان
رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش
دکمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می گفتند : این کار خداست
پرس وجو از کار او کاری خداست
هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، کورت می کند
تا شدی نزدیک، دورت می کند
کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای، لنگت می کند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان اژدهای سرکشم
در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود
مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
...
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا
زود پرسیدم : پدر، اینجا کجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!
گفت : اینجا می شود یک لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟
گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان وساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...
...
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست
دوستی، از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک وبی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان وآشنا :
پیش از اینها فکر می کردم خدا
شاعرش رو نمیدونم
کپی از :
http://www.ashpazonline.com/weblog/marta/39788
سلام
از لطفتون متشکرم
اولش حوصله خوندن این مثنوی طولانی رو نداشتم ولی بسیار با محتواو گیرا بود.
من ، ای بهترم. شکر خدا.
به وبتون هم در اولین فرصت سر میزنم.
سلام...
آنچه مرا در این خانه جذب کرد...
یکی نوشته هایی ست که از سر وبلاگ نویسی نگاشته نشده اند... کاملا روشن است که نویسنده از عمق احساس و افکارش می گوید...
و دیگر هدر زیبای شماست...
پاینده باشید...
متشکرم از تمجیدتون.
الان اصلا روبه راه نیستم.
عذر میخوام
سلام دوست من
آیا معجره را دیدی و شنیدی؟ //
آیا میدانی چه زمان معجزه میبینیم ؟ //
معجزه زمانی روی میدهد که ..//
مشکلاتت را به خدا بسپاری و ..//
کسان دیگر را به فراموشی بسپاری ..//
بدرود [بدرود]
من هیچگاه چند نفر را از یاد نمی برم...
❀ـ
.❀
..❀❀
....❀❀❀
.....❀❀❀❀
......❀❀❀❀❀
........❀❀❀❀❀❀
..........❀❀❀❀❀❀❀
............❀❀❀❀❀❀❀
............❀❀❀❀❀❀❀
..........❀❀❀❀❀❀❀
........❀❀❀❀❀❀
......❀❀❀❀❀
.....❀❀❀❀
....❀❀❀
..❀❀
.❀
❀ـ‘
سلام
بی نهایت زیبا نوشتین ،عالی
❀ـ
.❀
..❀❀
....❀❀❀
.....❀❀❀❀
......❀❀❀❀❀
........❀❀❀❀❀❀
..........❀❀❀❀❀❀❀
............❀❀❀❀❀❀❀
............❀❀❀❀❀❀❀
..........❀❀❀❀❀❀❀
........❀❀❀❀❀❀
......❀❀❀❀❀
.....❀❀❀❀
....❀❀❀
..❀❀
.❀
❀ـ‘
مرسی
صدای باران زیباترین ترانه خداست،
که طنینش زندگی را برای ما تکرار میکند؛
نکند فقط به گِلآلودگی کفشهایمان بیندیشیم!
تلنگر بجایی بود.
ممنون
خیلی خوب بود ...
زیبا بود ...
مرسی.