کنار سبزه و سکه
کنار آب و آیینه
تموم لحظه های سال تحویل
سکوتت "هشتمین"سین...
سفر کرببلا حاصلش رنج و بلاست
تقویم ها راست می گویند اما ما عادت نداریم حرف شان را باور کنیم. دوست داریم به روی خودمان نیاوریم تا دلخوشی های کوچکمان را داشته باشیم اما اگر حرف تقویم ها را باور نکنیم، یک روز حرف آینه ها را باور خواهیم کرد ...چقدر زود گذشت.
پ.ن.1 : تحویل نمیگیرم سالی را که بدون حضور تو تحویل شود
پ.ن.2 : با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم...
پ.ن.3 : در این نوروز باستانی خیال آمدنت را به آغوش خسته می کشم
پ.ن.4 : نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند. مثل آسمانی که امشب می بارد.
پ.ن.5 : حال خوبی ندارم... اما براتون حال خوش آرزو میکنم. روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد
پ.ن.6 : مرگ پایان کبوتر نخواهد بود. تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.
پ.ن.7 : سخته... اما سخت کلمه ی پیش پا افتاده ای هست برای من.
پ.ن.8 : عیده و امسال عیدی ندارم. گذاشتی رفتی عزیزم من بی قرارم...
پ.ن.9 : نصیحت و دلداری نمیخوام. حق با منه! سفر کرببلا حاصلش رنج و بلاست.
حق با شماست...
ممنونم که همراهی می فرمایید و همچنان تسلی می دهید.
آدرستون رو فراموش کردید که...
سال نومبارک.
دیگه وقتشه همه چیز و نو و بهاری کنید... دلتون و خونتون و چشماتون و... و حتی هدر وبلاگتون و!
دلداریتون نمیدم. نصیحت هم نمی کنم.فقط میگم: عید شما مبارک. خیلی خیلی مبارک!
سال نو بر شما هم مبارک باشد.
حق با شماست.
بابت این هیجان و تکرار هیجان هم متشکرم.
موفق باشید
سال نو مبارک
از خواننده های قدیمی وبلاگتون هستم
خوشحال میشم به منم سر بزنید
سلام و عرض تبریک سال جدید
آمدم و داستان ماهی قرمزتون رو خوندم. توصیف خلاقانه ای بود.
شما لطف دارید
سلام وب قشنگی داری
با تبادل لینک موافقی؟؟؟؟؟
حتمابه من سر بزن
سلام
مرسی.
اومدم و براتون نظر هم گذاشتم. با تبادل لینک هم موافقم.
سال نو مبارک
امیدوارم دیگه هیچ سالی رو اینطوری شروع نکنید
البته همش خواست خداست خودش بهتر میدونه نه ما
سال نو مبارک.
حق با شماست. اما ما هم حق داریم بعضی وقتها ناراحت بشیم. مگه نه ؟!
خدایش رحمت کناد.
متشکرم احسان جان.
جملات ۷ و ۸ چقدر آشنا هستند...
غریبانه اند...
دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا
تنم از بیدلی بیچاره شد بیچاره تر بادا
به تاراج عزیزان زلف تو عیاریی دارد
به خونریز غریبان چشم تو عیاره تر بادا
رخت تازه است و بهر مردن خود تازه تر خواهم
دلت خارهست و بهر کشتن من خاره تر بادا
گرای زاهد دعای خیر میگویی مرا این گو
که آن آوارهٔ از کوی بتان آواره تر بادا
همه گویند کز خونخواریش خلقی بجان آمد
من این گویم که بهرجان من خون خواره تر بادا
دل من پاره گشت از غم نه زان گونه که به گردد
و گر جانان بدین شادست یا رب پاره تر بادا
چو با تردامنی خو کرد خسرو با دو چشم تر
به آب چشم پاکان دامنش همواره تر بادا
امیر خسرو دهلوی
غزلی خوش با قافیه ای خنک!
متشکرم از حضورتون
اسم و آدرستون؟
امسال هشت سین برایت میچینم
تمام هفت سینش با من
سین هشتم با تو
وگرنه بدون سین هشتم
و با بهار بهار گفتن بهار نمی شود
بهار یعنی لبخند تو
یعنی حضور تو
یعنی تو باشی تا من باشم
امسال حول حالنا را تو برای دلم بخوان
شاید دلم آرام گیرد
چیزی بگو
آغوشی باز کن
برایم از عشق بخوان
امسال هشت سین برایت میچینم
تمام هفت سینش با من
سین هشتم با تو
سین هشتم سفره ی دل تنگی هایم
سبزی چشمان توست...
مادر
فقط کنارم باش
بگذار استواری قدمهایت
نیروی پاهایم باشد
و نگاهت
بگوید
که سکوتم را میخوانی
و لبخندت
وقت پر حرفی هایم
بگوید
مشتاقانه همراهمی
تنها با من قدم بزن
تا عاشقی را
کودکی کنم .......
دیشب خوابِ چشمانت را دیدم
بیدار که شدم
بهــــــــــار شده بود
های دل وای بر من!
باید کفن برای دلم دست و پا کنم...