شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

ققنوسم من امشب!

دفتر عمر ورقی دگر خورد و اینجا چراغی روشن است...

بی تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو

من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه تو
هر که و هر کس همه تو ، این همه تو ، آن همه تو


پی نوشت : من نه منم !


نظرات 4 + ارسال نظر
شهرزاد پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 16:07

بیگ لایک

شهرزاد پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 16:08

بیگ لایک

شوهرجان چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 00:12

ای زندگی تن و توانم همه تو

جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

تو هستی من شدی از آنی همه من

من نیست شدم در تو از آنم همه تو

#مولانا

شوهرجان چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1396 ساعت 19:42

اصرار دارم این هیاهو مستمِر باشد / «تو» در ضمیر حاضر «من» مستتر باشد
«تو» یک زن زیباست با پیراهن قرمز / «تو» می تواند تا همیشه منتظر باشد
اصرار دارم «تو» بخندد، «تو» بخنداند / حتی اگر «من» بغض هایش منفجر باشد
اصرار دارم «تو» بگویم، «تو» بگویم، «تو» / «تو» می تواند در تویِ «تو» منحصر باشد
تا سر درآرد از چه ها می گویمِ این شعر / خواننده باید بیشتر از «من» مصر باشد
می شد «تو» را در بی تویی های «تو» بنویسم / ترسیدم اما شعر از «من» منزجر باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد