شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

دلتنگ خودم

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود! درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!


پ.ن. 1: من در تصویر موجود نمی باشم. دنبالم نگردید!
پ.ن. 2: همه این روزها دلتنگ خودشان هستند. شما چطور؟!

عشق و ریاضی!



منحنی قلب من، تابع ابروی توست   /   خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست

حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست   /   بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها   /   آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست

پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو   /   گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

بی تو وجودم بود یک سری واگرا   /   ناحیه همگراش دایره روی توست

پروفسور هشترودی

 

درد، یادم هست …. یادت نیست


درد ِ مرا

شمـعـے مـے فهمد

که بـراے دیدن ِ یـکـــ چیز ِ دیـگر

آتـشش مـے زنـند

"عـلیـرضا روشـن"



روز پاییزی میلاد تو در یادم هست  / روز خاکستری سرد سفر یادت نیست

ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من / در شب آخر پرواز خطر یادت نیست

تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست  / نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست

یادم هست …. یادت نیست

 

خواب روزانه اگر در خور تقدیر نبود / پس چرا گشت شبانه ، دربه در، یادت نیست

من به خط و خبری از تو قناعت کردم / قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست

عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید / کوزه ای دادمت ای تشنه, مگر یادت نیست

تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی / باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست

تو به دل ریختگان چشم نداری بیدل / آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست

یادم هست …. یادت نیست

 درد

زیر باران...

 دیدی غزلی سرود؟
 
عاشق شده بود ...
 
انگار خودش نبود ...

عاشق شده بود ...

 
افتاد،

     شکست،

         زیر باران پوسید ...
 
آدم که نکشته بود ...
 
عاشق شده بود ...


 

شاعر : عادل سالم

حتی توی مترو!

توی ماشین ، توی مترو ، تو اتاقم ، تو خیالم

توی جاده ، توی خیابون ، سرکارم ، پشت فرمون

به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم

وقتی چشمات بازه بازن یا که چشمات خوابه خوابن

وقتی گرمه ، وقتی سرده ، وقتی دنیام پر درده

وقتی قلبم زیر پاته یا اینکه که بارون تو چشاته

وقتی تلخی وقتی زهری ، وقتی با من میگی قهری

به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم

بعضی وقتا خود اخمی ، بعضی وقتام خود زخمی

من ببازم یا نبازم هر چی شد دوباره بازم

به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم

به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم…



پ.ن 1 : واقعا به تو می اندیشم !

پ.ن 2 : تصویر ، انتخابی آزاد از تصور من می باشد!

پ.ن. 3: لعنت به همه ضرب المثل های جهان، که هروقت لازمشان داری، برعکس از آب درمی آیند... مثلا همین حالا که من تو را میخواهم و طبق معمول، خواستن نتوانستن است ...!

 

با اجازه خدا !

زندگی دیکته گفت و ما همش غلط پشت غلط
عشقو نوشتیم با الف نقطه گذاشتیم ته خط
منو از اول همه جا نشوندن آخرکلاس
حالا میگن یه کاری کن میگن حسابت با خداس
خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمت
نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت
خونه ی بی چراغ من از تو همیشه روشنه
بخشش چندمه تو و توبه ی چندمه منه؟
تو بهترین رفیقمی نمیشه از تو دل جدا
گمم نکن تو تاریکی دستمو ول نکن خدا
خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمت
نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت
...همین...

پ.ن. 1 : برگشت خودم به دنیای مجازی رو به همتون تبریک میگم...
پ.ن. 2 : خطا از من است، می دانم . از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد، اما به دیگران هم دلسپرده ام. از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین، اما به دیگران هم تکیه کرده ام...اما رهایم نکن، بیش از همیشه دلتنگم، به اندازه ی تمام روزهای نبودنم!
پ.ن. 3 : شاعر این شعر زیبا آقای دکتر امیر حسین اللهیاری می باشد.