من خوبم، تو خوبی،
....
همه خوب اند،
سعی کن این صرف تهوع آمیز رو باور کنی!
این که اسمش «انتظار» نیست،
چون که با اومدنت به پایان نرسید.
این «سکوت» نیست،
که هنوزحرفهای زیادی واسه گفتن وجود داره
و مطمئنم که «غم» نیست،
چون سرخوشتر از این نبودهام.....
پس واژه ها را باید شست!!!
به واقع همینطوره که شما نوشتی...
وقتی که
وقتی که چشمهای کودکانه عشق مرا با دستمال تیره قانون می بستند ...
راز شیفته های مضطرب آرزوی من ...
فواره های خون به بیرون می پاشید ..
وقتی که زندگی من دیگر چیزی نبود ،
هیچ چیز نبود جز تیک تاک ساعت دیواری ...
دریافتم ... باید .. باید ... باید ....
دیوانه وار دوستت بدارم ...