این ضجه مخاطب می خواد..هر چی این چرخو می چرخم..باز سر می رسه و سوزنش گیر می کنه..فقط این بند و بساط بزرگتر می شه..و گردش ستایشگرایانه دیرتر به سر می رسه..دیرتر و سنگین تر..و نه عمیق تر..که این قوطی پر شده..و فقط لغزش روی لبه های نا صاف نا منظم می مونه..آدم تو خواستناش خودشو وسط می ذاره..می شوره و به حراج می ذاره..و از بین این همه عضو بو گندو دستشه که بیرون می مونه.. مگه تو این سرداب چه می شه کرد؟ شوکران کوفتی..انقدر ناخالصی داره که فقط نیم نگاه دردناکی از به هم درنوردیدگیمو عق می زنم..همه چیزو می شه تویه خط خلاصه کرد..یه برش تمیز کوتاه..اما تموم نمی شه..چوب خطمون هنوز جا داره.. و اینا اگه از سبک سریم نیست نمی دونم از چیه..و شاید فرصت برسه..فعلا که تو این قمار دستمو رو کردم..شرطمو باختم و منتظر ترحم موجود ناشناخته گاه ناپدیداری نشستم..به همین پستی..روی سطح این همه کثافت..
سلام
بنویسید هزاران بار ار پاره شود پیوند میان من ودوست
جای غم نیست
که از هر رگ خود رشته ای خواهم ساخت
و گره خواهم زد پیچک جانم را
به بلندای عظیم عشقش...
زندگی و دنیا چرخیدن و گیج خوردنه. مطمئن باش شما تو این گیج بازار تنها نیستید.
به منم سر بزنید.ممنون.
سلام
آنقدر در سوز عشقت ساختم تا سوختم
عشقبازی را ز پروانه چنین آموختم
.....................................................................
ای مرغ چمن عشق زپروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
.....................................................................http://kharabati5.blogfa.com/
بدرود
سلام. من نصفه نوشته هاتو اون ور رفته نمی بینم! چرا اینطوری شده؟!
سلام آقا امیر خوبی؟
شرمنده که دیر سر زدم من تازه برگشتم
خوشحال میشم لینکمو توی وبلاگت قرار بدی
من هم اینکارو میکنم
ژست قبلیت واقعا عالی بود
13 دقیقه وقت زیادی نیست اما با این وقت کم چه کارها که نمیشه کرد
موفق باشی