-
حرفاتو نخور !
شنبه 27 تیرماه سال 1388 09:01
با من حرف بزن از خودت بگو٬ همونطور که تا حالا گفتی. با من حرف بزن گلایه کن٬ همونطور که تا حالا کردی. با من حرف بزن درد دل بنویس٬ همونطور که تا حالا نوشتی. با من حرف بزن ولی از من نخواه که با تو حرف بزنم. اینجا برای همه میگم. نذار چیزی که باید تموم بشه ٬ اول راه دوباره شروع بشه... نذار که دوباره مجبور بشم اینطوری...
-
یادی از یادگار یار...
یکشنبه 21 تیرماه سال 1388 08:09
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند بابل شوقم هوای نغمه خوانی میکند همتم تا میرود ساز غزل گیرد زدست طاققتم اظهار عجزو نا توانی میکند بابلی در سینه مینالد هنوزم کین چمن با خزان هم آشتی و گل فشانی میکند ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز با همان شور و نوا...
-
ذکر یا فاطمه ...
چهارشنبه 6 خردادماه سال 1388 13:08
دکتر شریعتی: خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه، این ها همه هست و این همه فاطمه نیست. «فاطمه، فاطمه است»
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 08:06
صبح بی تو صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو اماخاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد روی آنم نیست...
-
بازی تمام !
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 10:26
سال گذشته گذشته سال آینده شده است ، الان ! امسال ...... الان حس خوبی دارم.
-
چون او شدم ؟!
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1388 08:46
پیدا شدم، پیدا شدم، پیدای ناپیدا شدم، شیدا شدم، شیدا شدم، شیدا شدم پیدا شدم پیدا شدم پیدای ناپیدا شدم شیدا شدم شیدا شدم من او بُدم، من او شدم، با او بُدم، بی او شدم، در عشق او چون او شدم، زین رو چنین بیسو شدم، زین رو چنین بیسو شدم، در عشق او چون او شدم، چون او شدم، چون او شدم، پیدا شدم، پیدا شدم، پیدای ناپیدا شدم،...
-
انتهای لاو !
یکشنبه 9 فروردینماه سال 1388 13:41
-
حقیقت کدام است ؟
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1387 09:26
چقدر بخشیدیم و چقدر خالی ماندیم! انگار کسی ما را جز تنی هوسناک نمیدید! و تلخی بغض من هنوز در میان بوسه های گس تو ناپیداست... پیدایم نکن ! میگویند مرده ام ......
-
موز ممنوعه !
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 08:19
در یک قفس پنج میمون قرار دهید. داخل قفس نردبانی قرار داده و روی آن چند عدد موز بگذارید. بعد از مدتی، یکی از میمونها از نردبان بالا میرود تا موز را بردارد. زمانی که میمون به موز نزدیک شد بر روی تمام میمونها آب سرد بپاشید. بعد از مدتی، یکی دیگر از میمونها تلاش میکند که موز را بردارد. باز هم بر روی تمام میمونها آب سرد...
-
خدایا نذار بزرگ شم
سهشنبه 10 دیماه سال 1387 09:46
الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم الو ... الو... سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده. بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار...
-
عمق پرواز !
شنبه 7 دیماه سال 1387 13:39
برای کشتن یک پرنده تنها یک قیچی به اندازه ی پرهای او کافیست لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا با آن سرش را ببری پرهایش را بزن..... خاطره ی پریدن با او کاری خواهد کرد که خود را به اعماق پرتاب کند !!!
-
چطوری کفر مامان رو در بیاریم ؟!
دوشنبه 2 دیماه سال 1387 15:23
چطوری کفر مامان رو در بیاریم ؟! اگه تو هم نی نی هستی میتونی به راحتی مامانو کفری کنی و حالشو ببری! وقتی مامان تو رو میبره مهد کودک حسابی گریه زاری کن! بد نیست یکم وجدان درد بگیره! وقتی مامان بهت غذا میده تف کن! وقتی بابا میده بخور و لبخند بزن! علم ثابت کرده اگه غذا رو بمالی به صورتت خوشمزه تر میشه! جغجغتو بنداز زمین...
-
پوشالی توخالی!
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 09:38
عروسکهای پلاستیکی با یک قلب نخ نما ، عشق بازی می کنند .
-
نهنگ
شنبه 16 آذرماه سال 1387 18:19
ته فنجان قهوه انگشت زدم. بعد خندیدم چون برای اولین بار میتوانستم شکلی که افتاده بود را تشخیص بدهم. یک نهنگ کپل که از آب پریده بیرون و دمبش را هم پیچ داده٬ ته فنجان جا خوش کرده بود! گفتیم نهنگ یعنی چی؟ و من ریز خندیدم. یک وال خوشگل سیاه سفید بود. پریده بود بالا تا آسمان را ببیند و خورشید را و پرندهای را که عاشقش بود!...
-
لذت پسر بودن!
شنبه 9 آذرماه سال 1387 08:49
لذتِ خوردن ساندویچ فلافل مملو از کثافتِ بازار! لذتِ تماشای بازیِ ایران-بحرین در استادیوم آزادی! لذتِ حواله دادن اگزوز ِ خاور به نشیمنگاه داور! لذتِ سگچرخ زدن در خیابانهای تهران در ساعتِ ۲ نیمهشب! لذتِ دودولبازیهای کودکانه! لذتِ ویراژدادن در اتوبان با صدای کرکنندهی ضبط! لذتِ کوبیدنِ نارنجک به خانههایِ بالاشهر!...
-
موج دیوانه
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1387 09:41
همچنان باز هم چنان ما هوای انزلی را داریم طعنه بر طوفان مزن ، ایراد بر دریا مگیر بوسه بگرفتن ز ساحل موج را دیوانه کرد
-
گاه های من !
دوشنبه 20 آبانماه سال 1387 09:13
گاهی دلم از خودم میگیره - گاهی از بقیه - گاهی از فاصله ! گاهی دلم از مدل دوست داشتن آدمها میگیره - گاهی از مدلی که خودم آدمها رو دوست دارم ! گاهی دلم میخواد همه چیز در چنگم بود ... گاهی از همه چیز خسته میشم ! گاهی دلم میخواد زمین از حرکت می ایستاد - گاهی دلم میخواد زمان زود می گذشت ! گاهی دلم میخواد سفره دلم رو باز...
-
...تولدی در پیش است
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 14:44
نمایی از عصیان طبیعت برپاست، تهاجم همه جانبه برای برچیدن زیبایی ها و خلق گونه ای جدید از زیبایی، تجلی رنگ های بدیع . این فصل، گاه تولد مرگ است و چه زیبا تولدی است. چشم مفتون تنوع رنگ ها در این فصل می شود، شاهکار خالق هستی در تنوع رنگ ها . زیبایی اعجاز آمیزی که در پاییز می توان دید، در هیچ فصل دیگری قابل رویت نیست:...
-
پست فوق ویژه !
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1387 15:23
عروسیت مبارک خواهرم ، زینت خانوم نمی دونم دیگه کسی خودشو از بالا پشت بوم پرت می کنه پایین یا نه ! مهم نیست ! مهم اینه که عروسیته ! عروسیت مبارک برایت عاشقانه ترین روزها را آرزو می کنم روزهایی تهی از غم روزهایی سرشار از خوشبختی روزهایی پر از آرامش روزهایی بدون همه چیزهایی بد امیدوارم روزی نباشد در زندگیت که غمگین باشی...
-
سوال بنیادی !
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 13:37
مگر سرمایه مترسک چیست ؟ . . . . . . ... جز حماقت کلاغها !!!
-
عدد بده !
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 09:23
عدد بده ! عدد ، عدد بده ! عدد ، عدد ، عدد بده ! این قرار عاشقانه را عدد بده این شور و حال عارفانه را ، عدد بده ببین چگونه جان مشوش است ، عدد بده ببین شهید شد برادرت ، عدد بده ببین که نیستی عدد ، نود بده ز صد گذر ، گذر ، گذر !!! ببین ، ببین ، ببین ، ببین دلت به انتظار چشمهاست ،عدد بده ببین جهان چگونه کرده است راست ،...
-
بدون شرح ...
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 11:51
-
یادآوری
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 11:11
ان وعد الله حق
-
حرف مردم ، زنبور و ابراهیم خلیل الله !
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 10:22
زنبور عسلی در اطراف آتش بر افروخته نمرودیان پرواز می کرد. حضرت ابراهیم از او پرسید : زنبور، در اطراف آتش چه می کنی؟ آیا نمی ترسی که سوخته شوی؟ زنبور گفت: یا ابراهیم آمده ام تا آتش را خاموش کنم ! ابراهیم (با خنده) گفت: تو مگر نمی فهمی آب دهان کوچک تو هیچ تاثیری بر این آتش ندارد؟ زنبور گفت: چرا می خندی یا ابراهیم؟ من به...
-
هدیه روز پدر
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 10:15
مردی دختر سه ساله ای داشت . روزی به خانه آمد دید دختر سه ساله اش گران ترین کاغذ کادوی کتابخانه اش را برای زینت یک جعبه کودکانه هدر داده است . مرد بسیار عصبانی شد و دختر کوچکش را تنبیه کرد. دختر هم با گریه به بستر رفت و خوابید . روز بعد وقتی که مرد از خواب بلند شد دید که دخترش بالای سرش نشسته ومیخواهد این جعبه را به او...
-
یکی از همین پنجره ها ...
سهشنبه 25 تیرماه سال 1387 13:47
لای این پنجرهها یک روز، من... یک من، یک روز، ... شب. بعد غروب، بعد همهی تشویشهای احمقانهام، بعد بخشش، بعد همهی مردم مردمنمای شهر، بدون تو، شب، پشت پنجره... باد میآید. من، یادم هست که همیشه از پشت همین پنجرهها بود که یکبار خندیدم. بعد غروب، بعد همهی ترانههای زمستانی مهگرفته، بعد صدای گاز زده شدن پنجره با...
-
واقعیت کدومه ؟!
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 13:23
کور باشم بهتر از آن است که ببینم و حرفی نزنم.
-
بیچاره دل ساده من !
یکشنبه 5 خردادماه سال 1387 08:50
با این همه اما با این همه تقصیر من نبود که با این همه... با این همه امید قبولی در امتحان سادهْ تو رد شدم اصلاً نه تو ، نه من! تقصیر هیچ کس نیست از خوبی تو بود که من بد شدم!
-
فواید گاو بودن ...!!!
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 14:12
:: موضوع انشاء: فوایده گاو بودن را بنویسید . با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم. اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز میکنم. البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در میابیم که گاو...
-
هستی یا نیستی ؟!!!
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 14:17
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته عمده تقسیم کرده است: :: آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند : عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند. :: آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند : مردگانی متحرک در...