شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

فواید گاو بودن ...!!!

::موضوع انشاء: فوایده گاو بودن را بنویسید.

 

با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.

 اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز میکنم.

 البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در میابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد.من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.

هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد.

 بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم. ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد. مثلا در مورد همین ازدواج که این همه الان دارند راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته و... درست میکنند. هیچ گاو مادری نگران ترشیده شدن گوساله اش نیست. همچنین ناراحت نیست اگر فردا پسرش زن برد، عروسش پسرش را از چنگش در می آورد .

وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد ،نگران جهیزیه اش نیست . نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند.مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید، برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند یا بدتر از آن پاچه خواری کند.گوساله های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله های نر را به دست بیاورندتا به خواستگاریشان بیایند، چون آنها آنقدر گاو هستند که به خواستگاری انها بروند، از طرفی هیچ گوساله ماده ای نمیگوید که فعلا قصد ازدواج نداردو میخواهد ادامه تحصیل دهد.تازه وقتی هم که عروسی میکنند اینهمه بیا برو، بعله  برون،خواستگاری ، مهریه ، نامزدی، زیر لفظی،حنا بندان، عروسی ، پاتختی ، روتختی ، زیر تختی، ماه عسل ، ماه.. زهر ، طلاق و طلاق کشی و... ندارند. گاوها حیوانات نجیب و سر به زیری هستند. آنها چشمهای سیاه و درشت و خوشگلی دارند.

 شاعر در این باره میگوید:

سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست

سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست

هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست.نگران نیست نکند از کار اخراجش کنند.گاوها آنقدر عاقلند که میدانند بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند . گاوها بخاطر چشم و همچشمی دماغشان را عمل نمی کنند. شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟شما  تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟ گاوها حیوانات مفیدی هستندو انگل جامعه نیستند. شما تا کنون یک گاو معتاد دیده اید؟ گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم  شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند. ما از شیر،گوشت، پوست، حتی روده و معده ی گاو استفاده میکنیم. اقای طاعتی زاده معلم خوب حرفه و فن ما گفته که از بعضی جاهای گاو در تهیه همین لوازم آرایش خانم ها_که البته زشت است_ استفاده میشود. ما حتی از دستشویی بزرگ (پشگل) گاو هم استفاده میکنیم. 

تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟ آیا دیده اید گاوی زیر آب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟ آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر. آخر توهم گاوی؟! فلانی گاو است بین گاوها.

 تازه گاوها نیاز به ماشین ندارند تا بابت ماشین 12 میلیون پول بدهند و با هزار پارتی بازی ماشینشان را تحویل بگیرند و  آخرش هم وسط جاده یه هویی ماشینشان آتش بگیرد.هیچ گاوی آنقدر گاو نیست که قلب دیگری را بشکند. البته شاعر باز هم در این مورد شعری فرموده است:

  گمون کردی تو دستات یه اسیرم

دیگه قلبم رواز تو پس میگیرم

 دیده اید گاو نری به خاطربه دست آوردن ثروت پدر گاو ماده به او بگوید:عاشقت هستم"!!سرت سر شیر است و دمت دم پلنگ !!

 دیده اید گاو پدری دخترش را کتک بزند!؟

گاو ها در جامعه شان فقر ندارند .گاوها اختلاف طبقاتی ندارند. آنها شرمنده زن و بچه شان نمیشوند. رویشان را با سیلی رخ نگه نمیدارند. هیچ گاوی غصه ی گاوهای دیگر را نمیخورد. هیچ گاوی غمباد نمیگیرد. هیچ گاوی رشوه نمیگیرد.هیچ گاوی اختلاس نمیکند. هیچ گاوی آبروی دیگری را نمیریزد. هیچ گاوی خیانت نمیکند. هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمیشکند. هیچ گاوی دروغ نمیگوید .هیچ گاوی آنقدر علف نمیخورد که  از فرط پرخوری مجبور شود راه بیفتد توی کوچه خیابان در حالی که گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد تا به گوساله اش شیر بدهد. هیچ گاوی گاو دیگر را نمیکشد  .هیچ گاوی...

 

اگر بخواهم در مورد فواید گاو بودن بگویم، دیگر زنگ انشاء میخورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند.

اما به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر آدم نیستید...

 لباس ما از گاو است ، غذایمان از گاو ، شیر و پنیر و کره و خامه ...همه از گاو..

 ولی...هیچ گاوی نگفت: من . گفت :ما... 

Answer

به جواب نمیرسیدم چون  سوال درستی نمی پرسیدم ،
چون کلمات را درست نفهمیدم ،
چون آنها را برای خود باز تعریف نکردم ،
چون خلق نکردم ،
چون در آنچه هست می گنجیدم ،

 

چرا ؟

 

- چون چیزی ندارم

- چون چیزی نیست
- چون چیزی نیستم
- چون چیزی نمیتوان
- چون چیزی نباید
- چون چیزی نمی خواهم دیگر که بگویم.
باقی نمی توان گفت الا به غمگساران...

 

 

یا ابا صالح

تو ای عشق و ای تمام وجودم

از تو دارم ای گل هر چه که دارم

_________________________                   

تو ای عشق و ای تمام وجودم

تو بود و نبودم

فدای رخ تو همه عالم ....

بیا بنگر بر دل غمدیده

که لیلی را ندیده

که  زغمها چه کشیده چو به این عالم

یکدم بنگر حال زار  مرا بی قرار مرا

ای تمام امیدم  تو صبح سپیدم

ز نرگس چشمت ببین چه کشیدم

یا ابا صالح مددی یا ابا صالح مددی

یا ابا صالح .......

مرا راهی کن سوی میخانه

 بده پیمانه  به این دیوانه تو یا ساقی

تو میدانی زعشق توکه خمارم پیاله ندارم

که دار و ندارم تویی ساقی

بنگر مرغ لب بسته منم دل شکسته منم

تا سحر بیدارم سر به زانو دارم

 از تو دارم ای گل هر چه که دارم

یا ابا صالح مددی یا ابا صالح مددی

یا ابا صالح .......

یکدم بنگر حال مرا بی قرار مرا

ای تمام امیدم  تو صبح سپیدم

زنرگس چشمت ببین چه کشیدم

یا ابا صالح مددی یا ابا صالح مددی

یا ابا صالح .......

ای جان من غرق سودای تو

وین تماشای تو دل ندارد ذوق گفتگویت

بی جلوه ات آرزو بی حاصل

بی تو در باغ دل خود بروید سرو آرزویت

گر در کویش برسی برسان این پیام مرا

ای چراغ رویت من ندارم دیگر

 تاب این شبهای سرد و خاموش

هرگز هرگز باورنکنم عهد و پیمان ما شد فراموش

یا ابا صالح مددی  یا ابا صالح مددی

یا ابا صالح ......

مرا راهی کن سوی میخانه بده پیمانه

  به این دیوانه تو ای ساقی

تو میدانی زعشق تو چه خمارم

پیاله ندارم که دار و ندارم تویی ساقی

یکدم بنگر حال مرا بی قرار مرا

ای تمام امیدم  تو صبح سپیدم

زنرگس چشمت ببین چه کشیدم

یا ابا صالح مددی  یا ابا صالح مددی

یا ابا صالح ......

 

اما من دوستت دارم !

خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد، دوست دارد

اما هر کسی را که مثل تو بد باشد، دوست ندارد

اما من تو را با همه بدی ات دوست دارم

چون دلم برایت می سوزد، وقتی می بینم هیچ کس دوستت ندارد!

 

امیدوارم که بخونی و بدونی که با تو هستم.

چشم یاری !

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ....  هر که با ما بود از ما می گریخت

چند روزیست حالم دیدنیست ........  حال من از این و آن پرسیدنیست

گاه بر روی زمین زل می زنم ................... گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت ................. یک غزل آمد که حالم را گرفت:

ما زیاران چشم یاری داشتیم ......... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

 

تا جمعه دیگر ...!

 
ما هنوز منتظریم؛ تا بیاید انتقام سیلی زهرا (س) بگیرد...

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم...از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم...ما آمده بودیم که تا مرز رسیدن...همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم...تقصیر کسی نیست که اینگونه غربییم...شاید که خدا خواسته دل تنگ بمیریم...فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد...در غیرت ما نیست که از ننگ بمیریم

::..:: اللهم الرزقنا شفاعة الحسین فی الدنیا و الآخرة::..::

سیاهتر شده ای سیاهتر از همیشه ؟!

186674-lg.jpg

دلت گرفته ، گرفته تر از همیشه

تنها شده ای تنها تر از همیشه

کسی را دوست نداری چون به نفس عشق شک داری

پس متنفر هستی ،‌منزجر تر از همیشه

نه دلبسته ای داری و نه دلبستگی و نه حتی نفرتی که با انگیزه انتقامش احساس زندگی کنی .

خالی شده ای ، خالی تر از همیشه

تاریکی بر روحت و بر جسمت و بر فکرت نشسته

سیاهتر شده ای سیاهتر از همیشه

فقط با تکرار یک جمله است که زنده ای …

شاید این جمعه بیاید … شاید …

چون او قول داده ، قولی برای همیشه .

مرور سریع


گاهی

در لابه لای خط خطی های زندگی

آنچنان بر سر دو راهی می مانی... که ناچار راه سوم را برمیگزینی!...

 

چقدر زود فراموش می کنیم
وچقدر دیر به یاد می اوریم
سنگینی ثانیه های قدیمی را
...

 

همیشه نگاهی را باور کن
که وقتی از ان دور شدی در انتظارت
بماند...

لبخند شیطان !


به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد» پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز»

فقط تو ... !

الله لایحرمنی منک و لالیلة ابعدها عنک
خدا مرا از تو محروم و شبی از تو دور نکند


و لالیلة ابعدها عنک .. و لالیلة ابعدها عنک
و شبی مرا از تو دور نکند

و انا ویاک و انا شایفک هنا بعینی
و من با تو هستم اینجا دارم تو را با چشمم می ببینم


بعیش احلام بلاش منها تصحینی
خوابم مبادا از خواب بیدارم نکنی

الله لایحرمنی منک و لالیلة ابعدها عنک
خدا مرا از تو محروم و شبی از تو دور نکند


و لالیلة ابعدها عنک .. و لالیلة ابعدها عنک
و شبی مرا از تو دور نکند

ضحکة .. ضحکة من شفایفک
خنده .. خنده لبانت


لیّه بتهون جراحی علیّه
برایم زخم هایم را بی ارزش می کند


یا حبیبی یا کل مالیّه انا روحی لیک
عزیزم ای تمام داراییم من جانم برای توست


یللی فی عیونک حنان الدنیا
ای که در چشمانت محبت عالم است


و الدنیا معاک حاجة تانیة
و دنیا با تو چیز دیگری است


و امانة ماتبعد ثانیة مانا روحی فیک

و خواهش می کنم لحظه ای دور نشو جانم با توست

و انا ویاک و انا شایفک هنا بعینی
و من با تو هستم اینجا دارم تو را با چشمم می بینم


بعیش احلام بلاش منها تصحینی
خوابم مبادا از خواب بیدارم کنی

انت .. الفرحة اللی یاما نادیتها
تو .. آرزوی شادی هستی که بسیار صدایش زدم


و الجنة اللی انا اتمنیتها
و بهشتی که من آرزویش را داشتم


من اول لقانا لاقیتها یاحبیبی فیک
در دیدار اولمان در تو یافتم عزیزم 


یللی من الدنیا بحالها و اخدنی
ای که مرا از مادیات دنیا رهاندی


اوعدنی حبیبی اوعدنی
به من قول بده عزیزم


و لالیلة تفارق حضنی ده .. انا روحی فیک
که شبی آغوشم را ترک نکنی .. من جانم با توست