شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

باهار...!

بازگشته‌ام. با تبریک بهار سبز و بوی شکوفه‌های صورتی سیب برای شما و کتابی سرخ و موهایی سفیدتر از دیروز و همیشه. که بگذارم و بروم. که باز هم در صبحگاهی نارنجی بروم و بزنم به چاک جاده‌های خاکستری که هیچ وقت تمامی ندارند و از شیشه‌ی دودی ماشین‌ها، خط‌های شیری ممتد بر آسفالت سربی را تا طلوع ماه نقره‌ای بشمارم که ببینم این نقطه‌ی سیاه سرگردان بر صفحه‌ی خاکیِ این سیاره‌ی آبی غریب، کی و کجا به ته این خط خواهد رسید...

بهار دلتان مبارک

 

کدام درسته ؟!!

 

من یا تو ..؟

.

.

.

.

من با تو

شیطنت شیرین و معصومانه

 

قابل توجه بچه دوستها ...!!! 

شما بگید با این نازنینها چکار باید کرد وقتی زیباترین گلی رو که برای خانومتون خریدید ؛ پرپر می بینید ؟!!!

لطفا نظرتون رو نسبت به این تصویر بگید...

دلم تنگه...

قد آغوش منی ....

نه زیادی ...

نه کمی ...

بیا منو ببر ... نوازشم کن

دلم ... آغوش بی دغدغه میخواد

 

معنی ساده زندگی !


سرور کسی نیست جز خدای بخشنده و مهربان

چه ساده گذشتیم و گذاشتیم بر ما نیز بگذرد

چه ساده دل گفتیم و شب بازی را از ما برد
!

چه ساده تنها شدیم و لذت وجود ما را گرفت


چه ساده خندیدیم به خود تا کسی به ما نخندد


چه ساده تمرین بوسه کردیم تا اشک مرحم دردهایمان نباشد


چه ساده باختیم تا برنده غرور باشیم

چه ساده خاطرات را به عشق زندگی دانستیم

چه ساده خود را به گوشه ای خوشبخت ساختیم

تا کسی نخواند بازی روزگار را


و چه ساده باور کردیم که دیگر


برای هم

با هم و برای همیشه

می مانیم و تمرین پرواز می کنیم.