شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

صدایت میکنم "بانو" با مصوت بلند "او"

به موسم آمدنت
تمام مسیر را گل باران خواهم کرد
تو فقط بگو از کدام راه میآیی و کی؟

 

 

یکهزار و سیصد و نود تو...

در ستایش چشمهایت،شعری نمی توان گفت. تنها باید تماشا کرد، مست شد و رفت!

 

از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش چاره معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟
عشق، نفرت، شوق، بیزاری، تمنا یا گریز       حاصل آغوش گرم آتش و اسفند چیست؟

 

 پ.ن.1: گویند دعا وقت سحر اجابت می شود. آرزویی کردم. به زیبایی نگاهت...

پ.ن.2: وابسته اش کن به آغوشت؛ به بوسه هایت، به مزه لبانت... نمک گیرت که شد، دیگر ترک کردن بی معنی ست...

پ.ن.3: میان این همه علت، من معلولم. میان این همه اجبار، تو مجبوری. مجهولش کجاست؟!

نظرات 4 + ارسال نظر
شوهرجان شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:51 http://pws.blogsky.com

اﯾﻦ ھﻮای ﺑﮫﺎری
ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻮی ﻧﻔﺲ ھﺎی ﺗﻮ را ﻣﯿﺪھﺪ!
ﮔﻮﯾﯽ...
ﺗﻮ اﺗﻔﺎق ﻣﯽ اﻓﺘﯽ و ﻣﻦ دﭼﺎر ﻣﯿﺸﻮم...

تا یادت میکنم باران میبارد

نمیدانستم لمس خیالت هم

وضو میخواهد...

مریم یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:13

اگر چه رفته ای...اما هنوز منتظرم...

چه لذتی ست خدایا در این خود آزاری؟؟؟!!!!

ممنونم زیبا بود.

فرشته یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:46

پی نوشت 2 رو قبول دارین؟
فک کنم دیگه نمک گیر شدن این روزا بی معنیه! نمکدون رو میشکنن

پی نوشت 2 رو قبول دارم و موافقم.
داستان همیشگی نمک و نمکدان...

فرشته دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:46 http://http://koochebaghekhateraat.persianblog.ir/

وقتی چترت خداست , بگذار ابر سرنوشت هر چه می خواهد ببارد ... لحظه هایت آرام .

متشکرم.
الا بذکر الله تطمئن القلوب...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد