شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

غلط کردم، غلط...

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خط سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط
همچو وحشی رفت جانم در هوایش حیف ، حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط

 

 

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیارزید که بی سیم و زرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم

پ.ن.1: از شما دعوت میکنم به شنیدن این ترانه زیبا با صدای دوست خوبم محسن چاووشی.{من که با اون دوستم، ولی اون منو نمیشناسه}

نظرات 12 + ارسال نظر
شوهرجان یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 http://pws.blogsky.com

نماز آیات میخوانم هر روز،از هراس نبودنت،ندیدنت...
اشک میریزم هرشب ازترس نداشتنت نیامدنت نبودنت...
مرورمیکنم خاطراتت راهرروز ازترس تکرار نشدنشان ازترس...

وای خدای من چقدر تصویرش شاعرانه س!

اینها همه از خواص عشقه. مواظب خودت باش!

تصویرش گویای همه چیزه. حتی ...

الناز یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:19 http://fereshte64.blogfa.com

ممنون از راهنماییتون آقای شوهرجان .کلی روحیه گرفتم

خواهش میکنم.
حقیقت مثل... تلخه !

فرشته یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 http://fereshteh67-91.blogsky.com/

دوستت دارم .. ای دلِ تنها

تو .. همیشه پا به پام هستی

شریکِ بد و خوبم

شریکِ خنده هام هستی

دوستت دارم .. ای دلِ تنها

به هر سازَم .. تو می رقصی

شریکِ خنده هایِ من

شریکِ غصه هام هستی

دوستت دارم .. ای دلِ تنهام

تویی پایانِ همه غمهام

وقتی در آغوشِ تو می خوابم

لبخند می شینَد .. بر لبِ لبهام

ای داد بیداد... باز هم این دو حرفیه تنها !!!

ممنون

فرشته یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 http://fereshteh67-91.blogsky.com/

و ( سکوت ) ..

گاهی عجیب ( پر حرف ) است ..

و ( سکوت ) ..

گاهی عجیب ( افشا می کند ) رازهایِ دلِ ما را ..

آنجا که .. تمامِ حسمان .. فریاد می شود بر لبِ ساکتِ دل

آنجا که .. عشق را .. زبانِ قشنگِ نگاهمان .. کافیست

و سکوت برای همه ناگفته هایمان کافیست.

متشکرم

[ بدون نام ] یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:56

سلام. اگه یه چیزی توی این دنیا باشه که فقط وفقط وفقط وباز هم تاکید میکنم فقط! برای شماست وشما از آن بی خبرید!!! چقدر براتون مهمه که به دستش بیارید؟! یا حداقل از وجوودش باخبر باشید؟

نمیدونم چرا ولی اصلن حس کنجکاویم تحریک نشد.
اصلن حس بی میلی به دونستنش بالاتر رفت!
{الان خودم هم از خودم متعجب شدم}
{اصلن از خودم نا امید شدم!}

ولی می دونم طبق اصل "اثر پروانه ای" اگر آن چه که متعلق به من است در نهایت سادگی بدست میاورم

و باز هم اسم و آدرستون؟

یک جراح یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 http://1jarah.blogfa.com

من الان دچار درگیری ذهنی شدم!!!
شما(نویسنده وبلاگ) خانومی هستین که واسه "شوهر جان" تون مینویسین؟یا آقایی هستین که اسم ِ خودتونو گذاشتین "شوهر جان" و واسه خانومتون مینویسین؟:دی
گیج شدم!!مخصوصا" وقتی نظراتی با عنوان "شوهر جان" تو لیست میبینم.
این پست هم خیلی قشنگ بود.
مرسی:)
گل!

آقای متشخصی هستم که برای عموم می نویسم.
{مطالب خیلی خاصه مخاطب خاصم را در گوشی به او میگویم.}

امیدوارم مشکلتون حل شده باشه.

موفق باشید.

[ بدون نام ] یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:57

چقدر صدای دوستتون شبیه صدای خودتونه!
تازه.*س* هاشم میزنه!


تصویر گویای همه چیزه حتی ....چی؟!

نمیدونم الان از من تعریف کردید یا آقای محسن چاووشی رو خراب کردید

حتی حرفای ناگفته ای که هر کسی میتونه تعریف کنه! مثلا موسیقی، زیبایی شناسی، رنگ شناسی، طبیعت، آفرینش، آرامش، محیط زیست، اسب ، کادربندی ، منظره و در کل همه چی !

اسم و آدرستون؟!

سجــاد یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 21:17 http://tfn.blogsky.com/

زندگی کردم آمدم دنیا غلط کردم غلط عشق ورزیدم عاشق شدم زینهار؛ غلط کردم غلط ماهی در تنگ بودم جان خواستم آمدم در بحر تنگ تر از تُنگم غلط کردم غلط بچگی کردم؛جدا گشتم ز کاشانه ز دوستان دست در زلف پریشانش کردم غلط کردم غلط
:-<

وای که چی به سر شما اوومده !

عالی بود. متشکرم از حضورتان

یک جراح یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 22:29 http://1jarah.blogfa.com

بله بله! حل شد
خیلی ممنون که جواب دادین

خدا رو شکر که امروزتون با دیروزتون فرق کرده!

[ بدون نام ] یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 23:37

درگیر رویای توام
من و دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت
تو من و انتخاب کن
دلت از آرزوی من
انگار بی خبر نبود
حتی تو تصمیم های من
چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم
تا با چشام خواهش کنم
درها رو بستم روت تا
احساس آرامش کنم
باور نمی کنی ولی
انگار غرورمن شکست
اگه دلت می خواد بری
اصرار من بی فایده ست
هر کاری میکنه دلم
تا بغضم و پنهون کنه
چی میتونه فکر تو رو
از سر من بیرون کنه
یا داغ رو دلم بذار
یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه
به کم قانعم نکن
به کم قانعم نکن
به کم قانعم نکن

روان و سلیس بود. متشکرم.

اسم و آدرستون؟

اهورا دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:51 http://www.arameshemajnoon.blogfa.com

کلاغ ...

به خانه ات برس ... .


قصه ی من تمام شد ... !!!


یکی تمام بود و نبودن هایم را ...


یک جــــــــــا برد... !!!

همیشه پای یکی در میان است...!

یکی مثل تو، یکی مثل باد...

دو حرفی یا سه حرفی بودنش مهم نیست...

و نه حتی یکجا بردنش...

مهم بی دل شدن من است !!!

(از خودم)


متشکرم از حضورتان

فرشته پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:25

بسیار گویا بود....غلط کردم غلط...

نفرمایید....!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد