شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

با کناریت، کنار نمی آیم، کنار می کشم…

زیبا

زیبا هوای حوصله ابری است

چشمی از عشق ببخشایم ، تا رود آفتاب بشوید، دلتنگی مرا

زیبا

هنوز عشق  در حول و حوش چشم تو می چرخد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و کوچه های محبت را  با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دل ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت در تندباد عشق نلرزد

زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را احساس می کنم

آنگونه عاشقم که نیستان را یکجا هوای زمزمه دارم

آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است

زیبا

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا

کنار حوصله ام بنشین

بنشین مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره ی عشق

بنشان مرا به منظره ی باران

بنشان مرا به منظره ی رویش

من سبز می شوم

زیبا

ستاره های کلامت را

در لحظه های ساکت عاشق بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهاروار

چشم از تو بود و عشق بچرخانم  بر حول این مدار

زیبا

زیبا تمام حرف دلم این است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق که هستی

آغاز کن مرا


 

 

پ.ن.1 : این شعر و دکلمه کاملا هوای حوصله ام را شرح می دهد.

پ.ن.2 : گرفتی و میگیرم، تو از من فاصله، من از دوریت آتش..

پ.ن.3 : به چشمم اشک، در دلم غم شدی...

پ.ن.4 : برایت سکوت می نوازم امشب...

پ.ن.5 : قریب بودم و حالا غریبم.

پ.ن.6: با تو هم تنها میشوم !

 

نظرات 4 + ارسال نظر
شوهرجان جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:12 http://pws.blogsky.com

من اسیر تیرگی های شبی تارم هنوز
چون خزانم. بی بهارم. بی بر و بارم هنوز
شهرزاد قصه ها افسانه ای دیگر بساز
یکهزار و دومین شب رفت و بیدارم هنوز
قصه افسون چشمانی که از جادوی آن
خوابگردی می کنم شب ها و بیمارم هنوز
جفر و رمل و باطل السحر و دعا سودی نداشت
بر طلسم نامرادی ها گرفتارم هنوز
جز خیال با تو بودن کز محالات است و بود
از تمام هرچه هست و نیست بیزارم هنوز
در توهم های شیرینم کماکان سال هاست
خیره بر یک قاب خالی روی دیوارم هنوز
نیستی و تا به حالا هم نبودی هیچ وقت
پس چرا دست از سر تو بر نمی دارم هنوز؟

عالی بود...عالی بود...عالی بود...عالی

شوهرجان جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:17 http://pws.blogsky.com

یک روز مضمونی گریبانت را می گیرد٬ که نمی دانی چیست... ولی می دانی هست٬ مثل این که بدانی کسی نیست٬ ولی ندانی کیست!!
آن وقت است که قدم میزنی٬ سیگار می کشی٬ به نقطه ای نامعلوم خیره می شوی٬ سرت را می خارانی٬ کتاب می خوانی٬ شعر زمزمه می کنی٬ فیلمی که خیلی وقت بود دنبالش بودی را گیر می آوری و می بینی٬ یک آهنگ قدیمی گوش می کنی شاید از بنان٬ و کاری از پیش نمی رود...
می روی دنبال زندگی ات ، دانشگاهت تمام می شود٬ می روی سر کار٬ پاپیچت می شوند و زن می گیری٬ بچه دار می شوی٬ بچه هایت قد می کشند٬ شب عروسیشان می ایستی دم در و به همه خوشآمد می گویی٬ پیر می شوی٬ و یک لحظه
یک لحظه نگاهت خیره می ماند به نقطه ای نامعلوم یاد مضمونی می افتی که یک عمر گریبانت را گرفته بود و نمی دانستی چیست... یاد کسی می افتی که نبود و نمی دانستی کیست٬ می آیی بگویی یا بنویسی...
اما...
اما...
لب هایت تکان نمی خورد٬ دستانت بی حرکت می ماند٬ و فکر می کنی کدام بدتر است؟
چیزی را یک عمر ندانی یا چیزی را که یک عمر میخواستی بگویی٬ نتوانی؟

شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است


واقعا کدام بدتره؟!

شوهرجان دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:35 http://pws.blogsky.com

موج عشق تو اگر شعله به دل ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد


گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه،
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد!


خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد


عقل یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم
هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد


زخمی کینه من! این تو و این سینه‌ من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد


یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است
وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد

این غزل خیلی حس برانگیزه.
و حسن ختام خوبی هم داره : وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد!
ممنون

شوهرجان دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 http://pws.blogsky.com

تقدیر ، عطسه ، صبر

تقـدیر را بـهانه کرده اند برای نرسیدن تو به من ...
باور کن هیچ مانعـی نیـست...
به گـمانم هـنگام نگارش تقدیـرمان ...
کسی عطسه کرده
همین...
به صبر که اعتقاد داری ؟؟؟

آره. معلومه که به صبر اعتقاد دارم ولی... نمیشه که!

اما این سه واژه چقدر هنرمندانه انتخاب شده: تقدیر، عطسه، صبر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد