شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

چشمانت غزل خداحافظی ست...

خداحافظ ...

از هیجان خوشم میاد. الان هم یه سورپرایز خبری دارم.  گفته بودم مسافرم، حالا هم نوبت رفتنه! ما که رفتیم، روزای روشن خداحافظ... 3 بلیط برای 3 نفر...کجاش هم سکرته. مطمئنم دلتنگ میشم ولی سعی میکنم کوچه معشوقه خویش را فراموش نکنم!




مزرع سبز نگاهت دیدنیست   /   چشمهایت، چشمهایت دیدنیست 

زیر ابروی کمان بی زهت   /   تیر مژگان سیاهت دیدنیست
چون مرا از خود برانی وقت خشم   /   غرش چشم سیاهت دیدنیست 
همچو شاخ بید در دامان باد   /   زلفها بر شانه هایت دیدنیست 
گاه تسخیر دل شیدای من   /   آتش سرخ نگاهت دیدنیست 
آتش دل را به اشک افروختی   /   موج غمها در صدایت دیدنیست 
رقص گلها زیر باران بهار   /   شاپرک در دستهایت دیدنیست 
پای کوبان می روی از پیش من   /   حسرت من در قفایت دیدنیست 
هر چه گویم واقعا بیهوده است   /   چشمهایت، چشمهایت دیدنیست

 

خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی

خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم

خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی

 

پ.ن.1 : ندارد.

پ.ن.2 : خیلی عجله داشتم. عذر تقصیر دارم.

پ.ن.3 : حلالم کنید تا حلالتان کنم!

نظرات 1 + ارسال نظر
فری سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 17:46 http://labkhkhand.blogsky.com/

حلال ِ حلال :)

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد