شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

حال درون امروز من!

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد / تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

نه فرشته نیستم باور بکن من نیز انسانم / حق بده گاهی تو را این روزها از خود برنجانم

حق بده گاهی دلت را بشکنم این روزها حتی / قهر باشم چند روزی چشم هایت را بگریانم

تو بپرسی دوستم داری کمی بانوی شب هایم؟ / من بگویم بی خیال اصلا جوابش را نمی دانم

هی بگویم خواب دیدم باید از من بگذری دیگر / یا که از این دوستی این عشق بدجوری پشیمانم

اتفاق بی نظیرم داغ داغی نه نمیفهمی / تو جوان و تازه ای من یک بنای سست و ویرانم

 

 

 

اول: تو قرار من باش، تا من مَدارت شوم ...! چه قرار و مداری بهتر از ما !

دوم: گاهی ... بی بهانه دلم برایت می گیرد !نمی دانم دلها بهانه گیرند ... یا بهانه ها دلگیر…. !؟

سوم: کارمان به جایی رسیده که طوری باید دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...!

چهارم: خواستم چشم هایش را از پشت بگیرم، دیدم طاقت اسم هایی را که می گوید ندارم ...!

پنجم: تمام زندگی من... سه واژه شد برای تو... سه واژه جدا جدا ... من و شب و هوای تو...

ششم: بوق نبوغ نابغه ای تازه سال میآید.(فروغ فرخزاد)

هفتم: عاشقانه وابسته اش کردم، در نهایت دلداگیش، گفتم برو...

هشتم: درد دارد.... وقتی چیزی را کسر میکنی که با وجودت جمع کرده ای...!

نهم: به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد.(شریعتی)

دهم: ﺑﺎ ﻓﻨﺠﺎﻧﯽ ﭼﺎﯼ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﺴﺖ ﺷﺪ، ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ "ﺑﺎﺷﺪ " . . . !

یازدهم: به تو عادت دارم.

دوازدهم: عشق تویی، عاشق منم، شعر تویی / شاعر منم در فاصله عشق تو را می خوانم / معبود تویی شعر تو را میخوانم / گویند که  عاشق همه جا رسوا است / من عاشقم و رسوایی تو را می خواهم

سیزدهم: خریدار ندارد .."دلی" که برایت "لک" زده است .

چهاردهم: بسته ام مثل چشمان سیاهت، چترم را ...دیگر باران است که آبرویم را می خرد !

پانزدهم: دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم / حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم / در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست / باز هم از انتهای دل صدایت میکنم.

شانزدهم: رفت ودیگر ندارمش، تقصیر خودم بود، ته این همه شعر که برایش نوشتم نقطه نگذاشتم

هفدهم: بترس از کسی که عاشق نیست ولی عاشقی رو خوب بلده!.

نظرات 22 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 21:06

چرا شماره ی هفت حذف شده؟میشه بنویسیدش؟
جملات بسیار زیبا هستند. مخصوصا جمله ی اول-چهارم-یازدهم(با همه ی سادگی اش)-سیزدهم-پانزدهم و شانزدهم.
بابت موسیقی ها هم بسیار ممنونم.

شماره 7 مجددا اضافه گردید و جمله هفدهم تغییر یافت.

بابت انتخابهایتان که به نظرم تاپ بودند، به شما آفرین میگویم.

آدرستون ؟

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:24

آنقدر برای تو بوده ام....

که دیگر "من" برایم غریبه است...

اینگونه است که وقتی می روی..

می میرم...

چون نه تو را دارم و نه خودم را.... {گل}

امشب چرا شعرای منتخب من رو برایم گلچین کردی؟!


در صورت امکان اسم و آدرستون رو ثبت کنید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:25

چـه ازدحـامـی در مـ ـن بـه پـا کـرده ای . . .

هـمـیـن تـ ـو . . .

یـک نـفـر . .

مسئله اصلی "تو" هستی... آری... همی توف یک نفر...


در صورت امکان اسم و آدرستون رو ثبت کنید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:26

هنـــوز دلخوشـــم بـــه “خدانگهـــدارت”

اگـــر نمى خواستـــى برگـــردى ;

اصـــرارى نبـــود کـــه خـــدا ,

مـــرا نگـــه دارد ...

خدانگهدارت !


در صورت امکان اسم و آدرستون رو ثبت کنید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:26

عمری با غم عشقت نشستم

به تو پیوستم واز خود گسستم

ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود

تو را دیدم. پرستیدم . شکستم

کاش تفسیر کنید آخرین کلمه این دو بیت زیبا را... خوتان را شکستید یا او را ؟!


در صورت امکان اسم و آدرستون رو ثبت کنید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:26

باز هم

دلتنگ ات می شوم

و توی شب هایم از تو می نویسم

این یعنی هنوز تو را دارم

اما تنها در شعر هایم ...!

و باز هم دلتنگی حتی در شعرهای شبانه!


در صورت امکان اسم و آدرستون رو ثبت کنید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:27

دلتنگ می شوم

دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها

گوشه ای می نشینم

وحسرت ها را می شمارم

و باختن ها را

و صدای شکستن ها را...

نمی دانم من

کدام خواهش را نشنیدم

به کدام دلتنگی خندیدم

که این چنین دلتنگم؟!؟!

دلتنگی... گوشه... حسرت...باختن... نمیدانم چرا این کلمات زیبا خودنمایی میکنند در شعر شما.
در صورت امکان اسم و آدرستون رو ثبت کنید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:28

*دوستت دارم*

با تمام واژه هایی که در گلویم گیر کرده اند
و تمام هجاهای غمگینی
که به خاطر تو شعر می شوند...

و اینک هجوم شعرهای وحشی...

در صورت امکان اسم و آدرستون رو ثبت کنید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:28

هربار به تو فکر می کنم
چیزی به نبضم اضافه می شود
که در شعرهایم نمی گنجد...
کافیست تو را به نام بخوانم
تا ببینی لکنت عاشقانه ترینِ لهجه هاست
و چگونه لرزش لب های من
دنیا را به حاشیه می برد..

وای که از این لکنت عاشقانه!!!

در صورت امکان اسم و آدرستون رو ثبت کنید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:29

بترس از کسی که عاشق نیست ولی عاشقی رو خوب بلده!

آفرین.
بسیار زیبا و نغز و پر مغز!
ولی این جمله خیلی برام آشناست. من شما رو می شناسم؟!

chista شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:30

سلام...

آپ خیلی خوشگلی بود....

راستی چه عکسه نازی هم هست ....

متشکرم از حضورتون.

ی دختر شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:48 http://gelayeh-i.blogfa.com/

بخـنــد

هــرچـنــد

غـمـگینــی

بـبخــش

هــرچـنـد

مـسکینـــی

فـرامـوش کــن

هــرچـنــد

دلــگیــــری



زیستــن اینــگــونـــه زیـبـاسـت ...

بخنـــد

ببخــش

و فرامـوش کـــن

هــرچـنــد میدانم ...


آســـان نــیســـت.

نگران فردایم نیستم
خدای دیروز و امروزم
فـــــردا هــــم هست
پس
می خندم و می بخشم و فراموش میکنم...
اما
آیا او هم می خندد و می بخشد و فراموش میکند ؟!


متشکرم

فرشته شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 http://http://koochebaghekhateraat.persianblog.ir/

نوشتتون حال ردون امروز من بود.ممنون

حال خود از درون من بنگر...

سلامت باشید.

امینه شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 http://aram-kenaram-bash.blogfa.com

سلام...پست زیبایی بود.چه جملات زیبایی هم داشت.فریاد راهمه میشنوند...هنرواقعی" شنیدن صدای سکوت" است..

ممنونم از پاسخ زیبایتان.

فاطمه شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:15

شماره ی هفدهم چی بود که تغییرش دادید؟ میشه همین جا تو جواب کامنتم بنویسیدش؟
من آدرس ندارم که براتون بذارم. شرمنده.
اما گویا اون شخصی که بدون اسم و آدرس اون کامنتای بسیار بسیار زیبا رو براتون گذاشته انسان خیلی فرهیخته ای هست. چقدر کامنتاش زیبابودن. هر کدوم و چندین بار خووندم.
وجمله ی هفدهم که جدیدا گذاشتین معرکه هست. عالیست. من جدیدا از این جور آدم ها میترسم!

این متن جمله هفدهم بود: وقتی چتر تو خداست بگذار باران سرنوشت هرقدر میخواهد ببارد.

یک وبلاگخوان بی آدرس. کمی عجیبه!

دوستانی دارم بهتر از برگ درخت که گاها لطفشان شامل حال من می شود و برایم یادگاری می گذارند ولی بدون نام و نشانی... اصرار من به جهت پس دادن بازدید آنهاست...
آنهایی هم که کامنت میگذارند غریبه نیستند، مثل خود شما، مثل خود من {تعجب نکنید}

جمله هفدهم شاید سوپرنایس جملات باشد که من رو هم می ترساند و هم به فکر فرو می برد.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:28

شاید بخنده...شاید ببخشه...

ولی فراموش؟!!!

کسی که بخنده و ببخشه،حتما فراموش هم میکنه.
مطمئنم

سجاد شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:06 http://tfn.blogsky.com/

قلمتون جاریه...!
پایدار باشی داداشم!

موید باشید.

[ بدون نام ] شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 17:28

با این حساب شما نباید تو آینه نگاه کنید!

ممکنه از ترس انفرکتوس بزنید!
(با توجه به پاسخی که به فاطمه جون داده اید!)

آینه که رفیق فابریکمه!

من هیچ ترسی از انفارکتوس ندارم! چون نه آمدنم به خود بود و نه رفتن!!!

شما مواظب خودتون باشید

دالان دل شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:36 http://tfn.blogsky.com/

چرا نظرمو نمایش ندادی؟؟
دوس داری دل آدما رو بشکنی!؟؟
عیب نداره بازم می نویسم :
-----------
قلمت جاریه(منظورم اینه که روونه)
پایدار باشی داداشم!

------------
در ضمن احساس میکنم کیفیت موزیکات بالاست واسه همین هی ازم ترافیک قورت می دی!

شما چند تا اسم داری؟

تایید گردید.

شما بگو میشه واسه خوانندگان وبلاگم، آهنگهای بی کیفیت پخش کنم؟!

یک جراح یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:38 http://1jarah.blogfa.com

هفتم و شونزدهمو هفدهم رو به دلایلی دوست داشتم...
گل!

جمله هفتم از خودمه !

شما هم بهترین جملات رو انتخاب کردید.

ممنون

فرشته یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 http://fereshteh67-91.blogsky.com/

در تنهاییِ یکدستِ دلم .. وَه چه صبورم ..

از غصه ی چوووون شد ؟؟ چطور شد ؟؟ به دورم ..

در تنهاییِ یکدستِ دلم .. حسرت و غم نیست ..

در تنهاییِ یکدستِ دلم .. پُر زِ سرورم ..

در تنهاییِ یک دستِ دلم .. غرقه یِ خویشم ..

فارغ زِ افکارِ سیاه ... و ... کم و بیشَم ..

در تنهاییِ یک دستِ دلم .. دل غریب نیست ..

حسِ آشنایِ دلم .. مانده پیشَم ..

این حس به دو عالم نفروشم ..

حسی که مرهم شده است ..

بر دلِ ریشَم .

مرسی. عالی بود.

این حس به دو عالم نفروشم ... حسی که مرهم شده است ... بر دلِ ریشَم .

نارسیس دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 17:43

زیبا بود
مخصوصا عکس رو خیلی دوست داشتم

متشکرم.

به نظر خودم در تصویر اونی که نیست، بیشتر دیده میشه. انگاری همه چی پر رنگه. مثلا اون پسره یا چتره بیشتر از چیزی که هستن دیده میشن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد