آغاز می کنم غزلم را به نام تو
جان من فدای قیمت یک تار موی تو !
نزدیکتر به تو... نه! تو نزدیک تر به من...!
اصلاُ نه این نه آن...! فقط از پیش من نرو
بانو ! تمام بُعد زمان رو به روی ماست!
تاریخ ، حرف کهنه و این عشق و حرف نو !
می آیی و دوباره رصد می کنی... مرا!
شک می کنی... دوباره رصد... دوباره... دو
نه! ...صد هزار باره...! یقین می کنی...! و بعد:
تاریخ نو : 1/ 1/ یکسال بعد تو !!
پ.ن: شیرین لبی شیرین تبار / مست و میآلود و خمار / مه پارهای بی بند و بار / با عشوههای بی شمار / هم کرده یاران را ملول / هم برده از دلها قرار / مجموع مه رویان کنار / تو یار بی همتا کنار / زلفت چو افشان میکنی / ما را پریشان میکنی / آخر من از گیسوی تو / خود را بیاویزم به دار / یاران هوار، مردم هوار / از دست این بی بند و بار / از دست این دیوانه یار / از کف بدادم اعتبار / می میزنم جام پیاپی میزنم / هی میزنم هی میزنم بی اختیار / کندوی کامت را بیار / بر کام بیمارم گذار / تا جان فزاید کام تو / بر جان این دل خستهٔ بشکسته تار.
ای باد پریشانِ پریشانیِ مویت
خورشید نشسته به چراغانیِ مویت
سرچشمه ی احساسی و افسانه ی شهری
شهری که خراب از تو و ویرانیِ مویت
چون همهمه درهم شده گیسویِ تو با باد
می ترسم از این حالتِ توفانیِ مویت
بر روسریِ گُل گُلی ات رنگ نمانده
بیچاره شد از فصلِ زمستانیِ مویت
کافی است لبِ چشمه نشینی که نشیند
یک ماهیِ قرمز به چراغانیِ مویت
وا کُن گره از روسریت ، نور بتابد
امشب که شدم لایقِ مهمانیِ مویت
ای کنگره در کنگره در کنگره مویت
بگذار بمیرم به غزلخوانیِ مویت
وای که چقدر زیباست این غزل گیسو!
حسن ختام بسیار زیبایی نیز دارد :
ای کنگره در کنگره در کنگره مویت
بگذار بمیرم به غزلخوانیِ مویت
این ابیات باید جزو خود پست قرار می گرفت.متشکرم.
این روسری آشفته یک موی بلند است
آشفتگی موی تو دیوانه کننده ست
بالقوّه سپید است زن اما ، زن این شعر
موزون و مخیّل شده و قافیه مند است
در فوج مدلهای مدرنیته هنوز او
ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است
پرواز تماشایی موهای رهایش
تصویرِ رهاکردن یک دسته پرنده ست
دل غرق نگاهیست که مابینِ دو پلکش
یک قهوه ای سوخته ی خیره کننده ست
با اخم به تشخیصِ پزشکان سرطان زاست
خندیدن او عامل بیماری قند است
تصویر دلش با کمک چشمِ مسلّح
انگار که سنگی تهِ شیئی شکننده ست
شاید به صنوبر نرسد قامتش امّا
نسبت به میانگین همین دوره بلند است
ماه است و بعید است که خورشید نداند
میزان حضور و حذرش چند به چند است
تصویر سازی زیبایی در شعر به چشم می خورد.
از انتخاب هوشمندانه شما تشکر میکنم.
موفق باشی
سلام
همه زیباست
همه ی این صفحه ...
بسیار زیباست
متشکرم از لطف شما
سلام چند بار وبلاگتون رو خوندم، فقط متوجه نشدم که خودتون تو کامنت ها کامنت می گذارین؟؟ یا کس دیگه ای به اسم شما کامنت می گذاره و دوباره شما جوابش رو میدین؟!
ممنونم از توجه شما.
خودم کامنت می گذارم و خودم هم پاسخ می دهم!
گاهی اوقات با خودم هم شطرنج بازی می کنم. آخرین بار باختم!
تا حالا ندیدید کسی به خودش پنالتی بزنه؟!
امیدوارم پاسخ لازم رو گرفته باشید!
سلسلهی موی دوست
حلقهی دام
بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
چنان گیسو پریشان گشته در بادى،دلم؛ آشفته و حیران
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند...
گیسوی پریشان و باد و آشفتگی... و در آخر حیرانی!
به باد دقت کن... خوب دقت کن!!!
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
یاد بارون و تن تو...یاد بارون و تن خاک
بویِ موهات؛ زیر بارون
بویِ گندم زار نمناک
بوی شوره زار خیس
بوی خیس تن خاک
موهات گندمزار خیس...
تصویر سازی فوق العاده ای بود. متشکرم
مردم هوار مردم هوار
مجموع مه رویان کنار / تو یار بی همتا کنار
ممنونم از حضورتون در وبلاگ خودتون