من
برای دوست داشتنت
مدت هاست آماده ام
اما
امان از تو
امان از زن ها
همیشه دیر حاضر می شوید . . .
پ.ن.1 : کوتاه می گویم دوستت دارم اما از دوست داشتنت کوتاه نمی آیم.
پ.ن.2 : همیشه دورنماها خواستنی ترند. مثل سراب، مثل فردا، مثل تو …
پ.ن.3: این روزها خیلی چیزها دست من نیست، مثلا دستهایت.
پ.ن.4: به دلم نشستی ولی دو زانو ! معذب نباش ، برو عقب قشنگ تکیه بده ، پاهاتم دراز کن ، این دل فقط جای توئه .
پ.ن.5 : عشق هرگز قادر به تملک نیست ، عشق آزادی بخشیدن به دیگری است ؛ هدیه ای نامشروط است... عشق معامله نیست !
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از ان بال و پرم را باد برد
من « ارگ بمم » خشت به خشتم متلاشی
تو « نقش جهان »، هر وجبت ترمه و کاشی
این تاول و تبخال و دهان سوختگیها
از آه زیاد است، نه از خوردن آشی
از تُنگ پریدیم به امید رهایی
ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی
یک بار شده بر جگرم زخم نکاری؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟
هر بار دلم رفت و نگاهی به تو کردم
بر گونهی سرخابیات افتاد خراشی
از شوق همآغوشی و از حسرت دیدار
بایست بمیریم چه باشی چه نباشی
وووووی! چقدر قشنگ بود مشکی نوشت!
چطور اینقدر قشنگ می نویسید؟ فقط کاش یه جوری مشخص می کردید آنهایی که مال شماست و آنهایی که از جایی دیگر می آورید.
متشکرم.
اونهایی رو که منبعش در اختیارم باشه ذکر می کنم.
عالی بووود
متشکرم