شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

آسمان با همه وسعتش تقدیم تو...خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست!

1.ماییم و نوای بی نوایی. بسم الله اگر حریف مایی.

2.ﮔﺎھﯽ، ﺷﺎﯾﺪ، ﺗﻨﮫﺎ اﺗﻔﺎﻗﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﻔﺘﺪ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ... اﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﻔﺘﺪ.

3. من گمان می کردم رفتنت ممکن نیست . رفتنت ممکن شد. حال باورش ممکن نیست ...!

4. نمی دانم که آیا تو می دانی که "بی تو..." ؟!

5. از آن شب که با تو خوابیدم، تو از ترس، دیگرنخوابیدی... و من از شوق تا ابدخوابیدم...!

6. تمام آسمانم وقف نگاهت.

7. دیگر نه آدم ، آن آدم است و نه حوا ، آن حوا. من و تو زاده کدامین دو نخستینیم که نه بوی آدمیت داریم و نه هوس حوا ... ؟!

 

آخرین نفسام و بی تو دارم حس میکنم (بشنوید با صدای مازیار فلاحی)

 


نظرات 1 + ارسال نظر
شوهرجان سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:14 http://pws.blogsky.com

چه می شد گر دل آشفته ی من به شهر چشم تو عادت نمی کرد
پرستوی نگاهت ناگهان از دل آشفته ام هجرت نمی کرد
چه می شد اولین روز جدایی برایم تا قیامت شب نمی شد
وجود پاک و سر شار از امیدت گرفتار سکوت و شب نمی شد

کاش میشد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد