شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

فقط راه خود گیر و برو ...

گم کن مرا و فکر کن اصلا نبوده ام / غرقم کن و خیال کن این من نبوده ام

اصلا بگو ندیده و نشنیده ای مرا / اصلا بگو مجاز به بودن نبوده ام

دور سر تو گشته ام و پرت... هیچوقت / دلگیر از مرام فلاخن نبوده ام

نشکن مرا زیاد مزاحم نمی شوم / تا بوده ام وبال به گردن نبوده ام

انکار کن مرا و من اقرار میکنم / یک لحظه در تصور این زن نبوده ام


 


پ.ن.1 : حذف شد

پ.ن.2 : بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسی...

پ.ن.3 : زندگی عین شعله کشیدن کبریته، لامصب کبریت ما از اولش سوخته بود!

+ اﯾنکه یواشکی دلتنگش بشی خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و جوابی نگیری. من (...) نیستم.

پ.ن. جدید : مرنج و مرنجان، را آویزه گوشم میکنم. دنیا دیدی یه موجود کم و پر افاده شدم؟ وایسا...

پنجره

پنجره وا* شد...

پنجره بسته شد...

پنجره وابسته شد...


  

 

* : باز !

پ.ن.1: صبح که در پنجرتون وا میشه   /   ظهر که در پنجرتون وا میشه

           شب که در پنجرتون وا میشه   / وای که چقدر پنجرتون وا میشه!

پرواز در چشمهایت



پرواز هیچ پرنده ‌ای را حسرت نمی برم، وقتی قفس چشمهای تو باشد...

 

من خود، به تو پر پرواز دادم، اما...

به همه گفتم درب قفسش باز بود و... پرید... !

تــ♥ــو

جزئیات چشمانت ...

کلیاتِ زندگیِ من است !


 

 

مصراع نخست :
"من" ، "تو" را می بوسم
مصرع بعد هم "تو" را می بوسم
ایراد ندارد... به کسی چه اصلا؟!
شعر خودم است...

"من" ، "تــــو" را می بوسم...

 

عروسک بازی...

خواهر دوستم، 3~4 سالشه، رفته بود تو اتاقش داشت با عروسکاش بازی میکرد یهو اومد بیرون زد زیر گریه.


پرسیدیم : چی شده؟


گفت : عروسکام منو بازی نمیدن !



پ.ن.مهم : از معانی این پست به ظاهر کودکانه، نگذرید.

راز

یه زخم کهنه روی بالم، یه آسمون که چشم به رام نیست

به غیر واژه ی غریبی چیزی توی ترانه هام نیست

حتی یه آینه پیش روم نیست که اسممو یادم بیاره

تنها ترین مسافر شب تو خلوتم پا نمی ذاره

ازم نخواه با تو بمونم ، تو هیچی از من نمی دونی

اگه بگم راز دلم رو ، تو هم کنارم نمی مونی

 

دل من از نژاد عشقه / از تو و از ترانه لبریز

یه دنیا غم توی صدامه / مثل سکوت تلخ پائیز

 

من یه پرنده ی غریبم /  من از نژاد آسمونم

میون اینهمه ستاره /  من یه شهابه بی نشونم

 

ازم نخواه با تو بمونم ، تو هیچی از من نمی دونی

اگه بگم راز دلم رو ، تو هم کنارم نمی مونی


 


پ.ن.1: این ترانه رو با صدای شادروان ناصر عبدالهی بشنوید. حتما بشنوید. صدای گرم و گیراش ، ترانه ماندگاری خلق کرد. یک صدای کاملا بم دوست داشتنی. (دانلود)

پ.ن.2: هیچ گاه آخرین نگاهت را فراموش نمی کنم. نگاهی سرشار از عشق صمیمیت و محبت. امروز ماهها از آن روز می گذرد، ولی تو هر گز بر نگشته ای. صدایت در گوشم زمزمه می شود و نگاهت در ذهنم مجسم. ولی من تو را می خواهم نه خیالت را....

پ.ن.3: هزار و یک قصۀ عاشقانه می‏داند، نیمکت ِ چوبی ِ توی پارک...‏

شمارش معکوس

نفس کشیدن که آغاز کردیم ، شمارش معکوس مان نیز آغاز شد ... شمارش معکوس برای زبان باز کردن ، شمارش معکوس برای راه رفتن ، شمارش معکوس برای دندان در آوردن ! شمارش معکوس برای مدرسه رفتن ، شمارش معکوس برای دیپلم گرفتن ! شمارش معکوس برای دانشگاه رفتن ، شمارش معکوس برای فارغ التحصیلی ، شمارش معکوس برای یافتن شغل ! شمارش معکوس برای نخستین حقوق ، شمارش معکوس برای ازدواج ، شمارش معکوس برای بچه دار شدن ، شمارش معکوس برای ... و همینطور شمارش هایِ معکوس مان از اینجا تا بی نهایت ادامه پیدا کردند ... اگر خوب دقت کنیم متوجه می شویم این تسلسل ِ شمارش های معکوس ، چرخه ی توقف ناپذیری ست که حتی پس از مرگ نیز از حرکت باز نمی ایستد ... ولی ... ولی تنها اتفاقی که در بندِ هیچ شمارش معکوسی نیست "عشق" است ... عشق بی هیچ شمارش معکوسی ناگهان اتفاق می افتد ... درست زمانی که انتظارش را نمی کشیم می بینیم از یک تا صَدِمان همه در "او" خلاصه می شود و بس ...

 

پ.ن.1: ای وجود درون من، مرد ﺑﯽنظیر و استواری ﺑﺎش.

پ.ن.2: هر طرف آیاتی از خوشحالی است . زین میان جای او تنها خالی است ...

این پست باز انتشار شده از وبلاگ  شمارش معکوس می باشد

 

دق الباب


آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت 
 
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد 
 
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت


 

پ.ن.1: رفتنت، ناگهان پریدن پرنده هاست 

 پ.ن.2: این آهنگ هم حس عجیبی برام تداعی میکنه. مثل دل دو حرفی، مثل من، مثل تو

وفادارترین زنها

وفادارترین زن ها نه موطلایی ها هستند،
نه مو خرمایی ها
و نه مو مشکی ها....
بلکه مو خاکستری ها هستند

چارلی چاپلین



«دانلود کنید»

نبض موجم، در تپیدن بی قرار افتاده ام*

دلم می خواهد یک چیزی بنویسم که 'تـو' تویش موج بزنی،

بخروشی ، بیداد کنی و بر سر دلتنگی هایم، آرام، آوار شوی.

مثل نیل که نام 'تـو' را برخودش نوشت...

موج زد، خروشید و بر سر دلهره ی موسیعلیه السلام ،

آرام، آوار شد...


 


*صائب تبریزی