گاهی گاز گرفتن بی دلیل ترین شکل محبته !
پ.ن.1: تصویر تزئینی است.
پ.ن.2: نمونه های واقعی هم دیده شده!
میدونی در طول روز پشه ها کجا میرن؟
میرن توی کیسه ی کانگوروها چون اونا دستشون کوتاهه نمیتونن فراری شون بدن.
حالا فهمیدی چرا کانگورو ها روزها بالا و پایین میپرن؟!
+ پ.ن.18 : این داستان روایتی دیگر نیز دارد!
شاعر علیه رحمه می فرماید :
من تورو میخوام و کوتا نمیام !
+ تجربه ثابت کرده است که در امر لطیف و رمانتیک عشق، سمج ها موفق ترند!
+ شاعر در ادامه هم میفرماید: این کارا با دامن کوتاه نمیاد !
دختر گفت: «دلم یه چیز ترش میخواد»
پسر گفت: «برات میخرم عزیزم»
شاتوتهای سیاه به طرز هوسانگیزی ، به شکل کوهی مخروطی شکل در سینی چیده شده بود و فروشنده در اطراف سینی، ظرفهای یکبار مصرفِ مملو از شاتوت را در سه سایز «کوچک- متوسط- بزرگ» گذاشته بود. دختر توی دلش گفت: «کاش بزرگشو بگیره!»
پسر گفت: «آقا! شاتوتا ظرفی چنده؟»
فروشنده گفت: « هزار، دو هزار، سه هزار»
پسر گفت: «چه خبره؟ چرا اینقدر گرون؟»
پسر رو به دختر گفت: «گردوی تازه میخوری؟» و به ظرفی شیشهای اشاره کرد که مملو از گردو بود.
دختر گفت: «اوهوم»
پسر به سمت فروشنده رفت و مثل همیشه، چانه زنیِ تهوع آورش را دربارهی قیمت شروع کرد. بعد به سمت دختر برگشت و گفت: «اولش میگه فالی دو تومن، حالا میگه دو و پونصد!»
دختر گفت: «دیگه برگردیم» و یادش آمد که چقدر هوس خوراکیهای ترش کرده است. پیش خودش فکر کرد بهترین راه تحقیر پسر آن است که در مسیر برگشت، با پول خودش خوراکی بخرد. واضح بود که این پسر، وصلهی تنش نیست.
در همین حال پسر گفت: «عزیزم آب برات بگیرم یا نوشابه؟»
دختر گفت: «دلستر لیمویی»
فروشنده دلستر را آورد و هزار تومان گرفت. دختر دید که ته قوطی نوشته است: قیمت 450 تومان. و در دلش گفت : «دلم یه چیز ترش میخواد. مثل شاتوت سیاه...»
+ دل من امشب هوس شاتوت کرده ...!
+ حالا که می روی ، جیبهایم را از شاتوت پر کن! می خواهم هر وقت دست در جیب می برم ، دستم سیاه شود و یاد تو و بخت سیاهم بیفتم!