شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

وقت‌هایی که چای تازه دم را، بی‌هوا، دو تا می‌ریزی

بگذار برایت چای بیاورم، راستی گفتم که دوستت دارم؟

گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟

حضورت شادی بخش است مثل حضور شعر!

 

 

 

تو نیستی
اما من برایت چای می‌ریزم

دیروز هم
نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم

دیگر چه فرق می‌کند؟
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می‌کنم!

  

پ.ن.1: تو چای می نوشی و من... قند در دلم آب می شود.

پ.ن.2: تو رفته ای و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه، مهمترین بحران خاورمیانه است.

پ.ن.3: دوباره در دلم انگار، چای دم کردند...

پ.ن.4: تو رفتی. من هم نمردم، درست مثل همین چای، بی قند!

پ.ن.5: در غربت چشمان تو؛ چایی نمی چسبد!

پ.ن.6:  چای را شیرین می‌کنم، طعم تلخ لحظه‌ها، فرقی نمی‌کند...‏

پ.ن.7: یک لیوان چای گرم و دو حبه قند و شاعرانه ترین باران بهاری... با تو زندگیم جاودان است.

پ.ن.8: مهمان منی، نوش جانت...چای رفاقت من، همیشه تازه دم است .

نظرات 4 + ارسال نظر
حراف شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 13:10

فال مرا به تمسخر می گیرند قهوه های درون فنجان
فرقی ندارد دیگر...
تو که نیستی هرکسی می تواند سر به سرم بگذارد...

زیبا بود. مرسی

فرشته شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:17

تو رفته ای و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه مهمترین بحران خاورمیانه است...
.
.
.
و این احمق ها هنوز بر سر نفت می جنگند...

از قسمت آخرش خوشم نمیاد. پس حذف شد.

استاد رضا دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 00:51 http://ostadreza.deviantart.com/

آن‏گاه با همه‏ى نگاهِ بى‏گاه و همیشگى، در گوشه‏ى فنا، در هاله‏ى بقا، از زلف آشنا، با چشمه‏ى صفا، از دیده‏ى وفا، گذشته از قضا، از لوح و از رضا، با تک نواى ناى، در دم صدا کنم.
با آوایى شیوا، و صدایى رسا، و نوایى گویا، و صلایى کشیده به هر سوى و هر کجا، از لطف بیکران، در نزد آن عیان، فریاد سر دهم.
فریاد سر دهم، چنان سر دهم که «چنان» هم از آن به لرزه در آید و از آن همه فغان، آهوان بیابان ناسوت و مه‏وشان دیار ملکوت و گل‏رخان وادى جبروت و عنقاى هاهوت و صاحب سماع هر باهوت و بى هوت به رقص آیند و همه با هم و به هم در یک جمع بى جمع شوند که:
بگویم و بخوانم و در تک نواز ناى، در مایه‏ى رهاب از هاله‏ى شهاب، در پرده‏ى رباب؛ نغمه‏هاى ساز در پرده‏هاى تار از بم در فراز تا زیر در حجاز، عکس نواى باز با صد نواى ناز، سازم به صد نواز، این نغمه از نیاز، در صورت نماز، این نغمه سر دهم: «سبحانک، یا لا اله الا انت، الغوث الغوث الغوث، خلّصنا من النار یا رب».
متنی مختصر از ایت الله نکونام
---------------
ببخشید کمی طولانیست ولی اینقدر زیبا وصف میکنند که دوست داشتم شما هم ببینید

سلام استاد رضای بزرگوار
از بذل عنایت و تفقد حضرتعالی سپاسگزارم. فزونی لذت خواندن کامنت با امضای شما، دو چندان گشت و مسرور عالم شدم. و چه زیبا سخنی...

ای حضور مقدس خاموش! در خاموشی سوی «تو» می آیم. سکوت طریق ستایش من است و نیایش من. «تو» صدای سکوت را می شنوی و پاسخ می دهی:" خاموش، خاموش خاموش". و " آنگاه آرامش آرامش آرامش".

سبحانک، یا لا اله الا انت، الغوث الغوث الغوث، خلّصنا من النار یا رب

آمین!

مریم دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:36 http://marmaryjooni.persianblog.ir

سلام..
تازگی به وبلاگ دل نوشته (سید مرتضی حسینی ) رفتین؟
گویا ایشون مشکل جدی ای دارن! من از خیلی از دوستانشون طلب دعا برای ایشون کردم. میدونم که شما هم از دل نوشته های ایشون لذت برده اید. ومیدونم که اهل دل و دعا هستین. برای عافیت این شاعر عزیز از شما هم التماس دعا دارم.
hebe.persianblog.ir

ای پروانه، پرواز خود را از کوچه ما دریغ مدار... (سید مرتضی حسینی)

خداوند لباس عافیت بر ایشان و تمامی بیماران بپوشاند. انشاءاله.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد