شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

اشتباه کوچولوووو !

 

دلم میخواست میتونستم چشمامو باز کنم حقیقت رو ببینم

 

.......... دلم میخواست

 

....................میتونستم اشکامو پاک کنم

 

دلم میخواست میتونستم یاد بگیرم بفهمم تا درک کنم که تو

 

................................................... هیچوقت مال من نمیشی

یه روزدیگه با یه شاخه رز زرد به دیدنم امدی...بهم گفتی

 

 دیگه دوست ندارم

روزبعدی با یه شاخه رز سفید...

 

گذاشتیش رو سنگ قبرم. بهم گفتی 

 

 منو ببخش ! اون رز زرد

....................................................فقط یه شوخی بود

 

تکرار تلخ....

روزها رفتند و من دیگر،خود نمی دانم کدامینم؟!آن من سرسخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم؟!!

حوصله نوشتن هیچی رو ندارم خیلی حرفها بود اما حوصله شو ندارم!!اونقدر دلم گرفته که دارم می ترکم!شدم مثل اون روزها مثل اون روزها که اینجا رو درست کردم!بیام چی بگم؟!! همه اش حرفهای تکراری، همه اش غمهای تکراری،همه اش درد های تکراری، همه اش تنهایی تنهایی تنهایی!!!

تا می یای همه چی رو فراموش کنی، چنان محکم میخوری زمین که همه اون خوشیهای مسخره که تو خودتو به خاطرش گول می زنی و وانمود می کنی که خوش هستی،از یادت می ره!آره یلدا خانوم تو تا کی میخوای خودتو گول بزنی؟! چرا نمیخوای باور کنی که تو یه...!!!!دیگه تظاهر بسه!!!

خدا!

تو منو می بینی، مگنه؟!!

بهم نشون بده که می بینی، چون این بنده ات دیگه طاقتش تموم شده دیگه نمی کشه، دیگه تحمل نداره!

 

ویرانه...

من از تمامیت ارضی یک عشق سخن می گفتم، بر فراز ویرانه های قلبم.

ویرانه هایی حاصل از تهاجم ناگهانی چشمانت!

و چه کودکانه دروغ می گفتم،

که شهر در امن و امان است...

معما...

«روزگاری غریبست و بازار دروغ را فروغ. مجربات کهنه است، بلهوسی تجدد.

اسپید و سیاه و زرد و آبی
هرچاپ زنی مرید یابی

مجلس صلح ساختند به جنگ پرداختند. در جنگ اخیر قافیه را باختند، هیتلر با طرح مرام طغیانی (ناسیونال سوسیالیست)، آتشی افروخت که خامش شدنی بود. طرحی که روی آتلانیک ریختند نقش بر آب شد، در یالتا شعله ای برکشید که اطفای آن با آب اقیانوس کبیر هم مشکل است.

مثبت و منفی در جو سیاست بحد اشباع رسیده، مگر به طبیعت خنثی گردد و برق و رعد نکشد که گوشها کر و آبادیها زیر و زبر خواهد شد. پنج سال گذشت، هرروز از صلح صحبت است و هرشب از جنگ حکایت. چرا؟ هیچ طرف بحد وسط سر فرود نمی آورد.

اصطلاح جدید، جنگ سرد است.

ده هزار سال است که طرح آزادی میریزند و لاف دمکراسی می زنند و هیچوقت گرفتاری این گونه عالم گیر نبود و فرعنت بدین پایه نرسیده بود. از خدا منصرف و به طلا معترف. چنان مینماید که در گرداب اقتصاد و غلو در صادرات، بازی خود را باخته است . اگر مات نشود، پات خواهد شد.

فرزین بدست آسیا است اگر فریب بزک نخورد و گزک را از دست ندهد.«

آموزش

اموزش الفبا:

    تکرار کنید٬

    ت مثل تلویزیون ٬  ت  مثل تحمیق !!!

Atom Heart Mother

 

مخاطب می بخشاید ننوشتن های مرا؟

شاید بخشد یا نه، ولی مهم نیست. مخصوصن اگر مخاطب از جنس مقوایی باشد.

اولین قانون جامعه ی ما این است: یا از دیگران به عنوان وسیله استفاده کن، یا دیگران تو را وسیله ی خودشان خواهند کرد. ( کاش در جنگل مانده بودم... )

رو درخت با نوک خنجر، " زنده باد درخت " نوشتیم...

دختران حوا

ویلیام جیمز٬ فیلسوف آمریکایی می گوید: « حیا و خودداری ظریفانه زن غریزه نیست٬ بلکه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند که عزت و احترامشان به این است که دنبال مردان نروند٬ خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دور نگه دارند؛ زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خو یاد دادند.»

 

آیا هم اینک نیز اینگونه است؟

زیارت عاشورا

السَّلام عَلَیْکَ یَا أبَا عَبْدِ اللهِ ، السَّلام عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ ، السَّلام عَلَیْکَ یَا ابْنَ أمِیرِ المُؤْمِنینَ ، وَابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّینَ ، السَّلام عَلَیْکَ یَا ابْنَ فاطِمَةَ الزّهراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمِینَ ، السَّلام عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللهِ وابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ المَوْتُورَ ، السَّلام عَلَیْکَ وَعَلَى الأرواحِ الّتی حَلّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللهِ أبَداً ما بَقِیتُ وَبَقِیَ اللیْلُ وَالنَّهارُ.

یَا أبَا عَبْدِ اللهِ ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ ، وجَلّتْ وعَظُمَتْ المُصِیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلَى جَمِیعِ أهْلِ الإسلام ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ فِی السَّمَوَاتِ عَلَى جَمِیعِ أهْلِ السَّمَوَاتِ ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً أسَّسَتْ أساسَ الظُّلْمِ وَالجَوْرِ عَلَیْکُمْ أهْلَ البَیْتِ ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَأزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الّتِی رَتَّبَکُمُ اللهُ فِیها ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتالِکُمْ ، بَرِئْتُ إلى اللهِ وَإلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَمِنْ أشْیاعِهِمْ وَأتْباعِهِمْ وَأوْلِیائِهِمْ.

یَا أبَا عَبْدِ اللهِ ، إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ إلى یَوْمِ القِیامَةِ ، وَلَعَنَ اللهُ آل زِیَاد وَآلَ مَرْوانَ ، وَلَعَنَ اللهُ بَنِی اُمَیَّةَ قاطِبَةً ، وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد ، وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً أسْرَجَتْ وَألْجَمَتْ  وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ ، بِأبِی أنْتَ وَاُمِّی لَقَدْ عَظُمَ مُصابِی بِکَ ، فَأسْالُ اللهَ الّذِی أکْرَمَ مَقامَکَ ، وَأکْرَمَنِی بِکَ ، أنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ إمام مَنْصُور مِنْ أهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلّى الله عَلَیْهِ وَآلِهِ.

اللهمّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجِیهاً بِالحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فِی الدُّنْیا وَالآخِرَة .

یَا أبَا عَبْدِ اللهِ ، إنِّی أتَقَرَّبُ إلى الله  وَإلَى رَسُولِهِ ، وَإلى أمِیرِ المُؤْمِنینَ ، وَإلَى فاطِمَةَ ، وإلى الحَسَنِ وَإلَیْکَ بِمُوالاتِکَ ، وَبِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَاتَلَکَ وَنَصبَ لَکَ الحَربَ ، وبالْبَرَاءةِ مِمَّنْ أسَّسَ أساسَ الظُّلْمِ وَالجَوْرِ عَلَیْکُمْ ، وَعلى أشیاعِکُم وَأبْرَأُ إلى اللهِ وَإلى رَسُولِهِ وَبِالبراءِةِ مِمَّنْ أسَّسَ أساسَ ذلِکَ ، وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ ، وَجَرَى فی ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ وَعَلَى أشْیاعِکُمْ ، بَرِئْتُ إلى اللهِ وَإلَیْکُمْ مِنْهُمْ ، وَأتَقَرَّبُّ إلى اللهِ  ثُمَّ إلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُم وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ ، وَبِالْبَرَاءَةِ مِنْ أعْدائِکُمْ ،وَالنَّاصِبِینَ لَکُم الحَرْبَ ، وَبِالبَرَاءَةِ مِنْ أشْیاعِهِمْ وَأتْباعِهِمْ ،  إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ ، وَوَلِیٌّ لِمَنْ والاکُمْ ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ ، فَأسْألُ اللهَ الّذِی أکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ ، وَمَعْرِفَةِ أوْلِیائِکُمْ ، وَرَزَقَنی البَراءَةَ مِنْ أعْدائِکُمْ ، أنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ ، وَأنْ یُثَبِّتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ ، وَأسْألُهُ أنْ یُبَلِّغَنِی الْمقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللهِ ، وَأنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی کم مَعَ إمَام هْدِیٍّ ظَاهِر نَاطِق بالحقِّ مِنْکُمْ ، وَأسْألُ اللهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّأنِ الَّذِی لَکُمْ عِنْدَهُ أنْ یُعْطِیَنِی بِمُصابِی بِکُمْ أفْضَلَ ما یُعْطِی مصاباً بِمُصِیبَتِهِ ،  مُصِیبَة مَا أعْظَمَها وَأعْظَمَ رَزِیّتهَا فِی الإسلام وَفِی جَمِیعِ أهلِ السَّموَاتِ وَالارْضِ.

اللهُمَّ اجْعَلْنی فی مَقامِی هذا مِمَّن تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ.

اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد.

اللهُمَّ إنَّ هَذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَابْنُ آکِلَةِ الاکْبادِ ، اللعِینُ بْنُ اللعِینِ عَلَى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلّى الله عَلَیْهِ وَآلِهِ فی کُلِّ مَوْطِن وَمَوْقِف وَقَفَ فِیهِ نَبیُّکَ ـ صَلّى الله عَلَیْهِ وَآلِهِ ـ.

اللهُمَّ الْعَنْ أبَا سُفْیانَ وَمُعَاوِیَةَ وَیَزیدَ بْنَ مُعَاوِیَةَ وآلَ مَرْوَانَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللعْنَةُ أبَدَ الآبِدِینَ ، وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیَاد وَآلُ مَرْوانَ  بِقَتْلِهِمُ الحُسَیْنَ  صلوات الله علیه ، اللهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللعْنَ  منک وَالعَذابَ الألیم.

اللهُمَّ إنِّی أتَقَرَّبُّ إلَیْکَ فی هذَا الیَوْمِ ، وَفِی مَوْقِفِی هَذا ، وَأیَّامِ حَیَاتِی بِالبَرَاءَةِ مِنْهُمْ ، وَاللعْنَةِ عَلَیْهِمْ ، وَبِالْمُوالاةِ لِنَبِیِّکَ وَآلِ نَبِیِّکَ عَلَیِه وعَلَیْهِمُ السَّلام.

ثمّ یقول : اللهُمَّ الْعَنْ أوّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَآخِرَ تَابِع لَهُ عَلَى ذلِکَ ، اللهُمَّ الْعَنِ العِصابَةَ الَّتِی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ  وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ. اللهُمَّ الْعَنْهم جَمیعاً ( یقول ذلک مائة مرّة ).

ثمّ یقول : السَّلام عَلَیْکَ یَا أبا عَبْدِ اللهِ وَعلَى الأرواحِ الّتی حَلّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنِّی سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِیتُ وَبَقِیَ اللیْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ

آخِرَ العَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ ،  السَّلام عَلَى الحُسَیْن ، وَعَلَى عَلیِّ بْنِ الحُسَیْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَیْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَینِ .

ثمّ یقول : اللهمَّ خُصَّ أنْتَ أوّلَ ظالم بِاللّعْنِ مِنِّی ، وَابْدَأْ بِهِ أوّلاً ، ثُمَّ الثَّانِی ، وَالثَّالِثَ وَالرَّابِع ، اللهُمَّ الْعَنْ یزِیَدَ خامِساً ، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیَاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً وَآلَ أبی سُفْیانَ وَآلَ زِیَاد وآلَ مَرْوانَ إلَى یَوْمِ القِیامَةِ.

ثم تسجد وتقول : اللهمَّ لَکَ الحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلَى مُصابِهِمْ ، الحَمْدُ للهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیّتی.

اللهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الحُسَیْن یَوْمَ الوُرُودِ ، وَثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الحُسَیْنِ وَأصْحابِ الحُسَیْن الّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْن عَلَیْهِ السَّلام.

دیگه عادت کردم...

 

به خش خش برگای زرد زیر پاشنه هایی با ارتفاع 10 سانت

به التماسای گاه و بیگاه دخترک فال فروش روی پل هوایی مکانیزه

به هر هر و کر کر های ابلهانه پسرایی که گوشه کافی شاپ رو واسه نجواهای عاشقانه با gf  شون انتخاب می کنن....

به مبلهایی که تبدیل نمیشن به پشتی که بالعکس...

به بلوغ فکری که همه رو تو خودش خفه کرده از بالاترین مقام دولتی تا....آخه فاحشه ها هم دیگه آلبرت کامو میخونن!

به دخترای باریکی که کارشون صبحا درسه و شبا هم درس....

به پسرای تک سلولی داغونی که کارشون نه صبحا درسه نه شبا میخوان درس یاد بگیرن....

به جنبش نرم افزاری که  من و تو فقط بخش چت و اورکات و البته آی ام ویتینگ شو یاد گرفتیم....

به انگشتایی که تا ته میرن تو دماغ و خیس میان بیرون....به آنفولانزای مرغی...

به مکانیزم تولید تخم مرغ تلاونگ و کالباس و سوسیس همیشه ماسیس....

به قرمزی ناموزون لبای دختر بچه 12 ساله و خراشای حاصل از ناخنهای مانیکور شده سبز روی کمر پیر مرد 60 ساله.....

به دغدغه های تکراری جوونی که خلا اصلی زندگیش عدم  پذیرش قطعنامه سازمان ملل و تحولات ساختار گرایانه  بالکان نیست....

به لنگه کفشایی که به ازای هر لنگه کمتر از 12 دلار یعنی هیچی و به ازای  هر لنگه بیشتر از 12 دلار ....یعنی بابایی که شبا از خجالت اشک میریزه....تو خواب....

به جهانی سازی و گلوبالیزاسیون و تفکرات نئویی که یه دکتری از خودش دروکنه!

به همین "در وکنه" و " فرق فوکوله " و   وای     "نیدونم" های خوردنی یه جیگری که وقتی آدرس یه درمانگاه تو اردبیلو میپرسی ....وقتی سمنانی یا حتی همدان....

به همه محکومینی که قبل از کشیدن چارپایه خوابشون برده  یا همه چی رو لو دادن!

اینبار حتی به تو هم عادت کردم....

و به اینکه میشه منتظر بود....

و به اینکه هنوز واسه خوب شدن دیر نیست....

سر در گمی های منم داره تموم میشه....الآن میخوام دوران نقاهتو بگذرونم....

شاید گناه من "عادت نکردن" بود....من

 

عادت میکنم!

 

ندبه های دلتنگی

سلام بر آل یاسین! سلام بر تو که ندیده تو را عاشق شدیم.

مهدیا! ما شهادت می دهیم که عصیان ما غیبت تو را طولانی ساخت و معترفیم به اینکه جهالت ما بر قلب پرعطوفت تو زخمها زده است. ما شهادت می دهیم که کتاب تو را نخوانده بستیم و بعضا تو را نشناخته معرفی کردیم. ما شهادت می دهیم که پیروانی ناسپاس بودیم و دشمنانت را بر تو جری ساختیم.

اما، اما ای رفیع تر از مسند عشق! بر ما ببخش قصورمان را که قاصریم و دعا کن بر هدایتمان که گمراهیم و مران ما را که رمیدگان درگه نامحرمانیم.

نگارا! تو را دوست می داریم و قسم به چشمانت که این بار دروغ نمی گوییم. هجر تو بر ما چه گران آمد .

ای معشوق ما که در عشقبازی ممتازی و در محبت استادی. ای آیینه کمال خلقت و ای زیباترین مصداق حضور خدا، اعجاز کن. ای معروف خدا! از احرام انتظار خارج شو و اعتکاف هجران را بشکن. روزه غربت را افطار کن و نقوس مردگان را زندگی بخش.

دلبرا! چمن چمن نرگسان بر آستانت خیمه زدند و در اشتیاق جمعه موعود گریبان می درند. نسیم نسیم در پی تو می وزند تا یک پیچک موی تو را بنوازند. عندلیب عندلیب نغمه کنان بال می سایند که واژه ای از اشعار تو را بربایند.

یارا! دستانمان را می گشاییم تا به شبنم پیشانی تو وضو سازیم و سر می ساییم بر عبادت تا به غبارش سجده کنیم.

ای سبزتر از برگ بهشت خوشبوتر از عطر سرشت! رقیبانت را در خاکستر توبه دفن کردیم تا فقط با تو دلدادگی کنیم.

بدخواهانت را به سنگ نفرین مغضوب کردیم و بدصفتان نامرد را به دشنام بی غیرتی تازیانه زدیم.

نفسا! فرصتی ده تا به یمن عهد دوباره، چرخش غیبت تو به حرکت درآید و ریسمان هجران تو بریده شود ما بیداریم، بیدار از بد ایمانی و بد عهدی. ما تو را چون نگین سلیمان به میان خواهیم گرفت و افتخار سربازی تو را به گذشتگان و آیندگان فخر خواهیم فروخت.

موعودا بیا! و دستان ما را بگیر و تا عرش خدا بالا بر. صوت خویش را آشکار کن تا به مناجات تو بیدلان بسوزند و  انتظار به سرآید .

بی تو لبها به خنده مباد و نرگس چشمان بی تو گریان باد. ای واصل زمین و آسمان! ای وارث آدم تا خاتم! ای آخرین برهان روشن! بی تو دلتنگی ما را پایان نیست. بی تو گذر زمان را توان دیدن نیست. بی تو عشق را نگاه باور نیست. شمع در فراغت اشکریز است و گل برگ ریز و ما در عجبیم که با وجود این حزن و اندوه ، زندگی همچنان در چرخش است.

بگذار برایت بگرییم. بگذار بر دلتنگی مان ندبه کنیم. بگذار با پرندگان ناله زنیم و بگذار چون آسمان ابری شویم. می خواهیم بار دیگر با تو عهد بندیم اما نشکنیم. می خواهیم با تو بمانیم اما نه تا ساحل که تا دریا.

آفتابا! از چه در پرده غیبت ، رخ برگرفتی ! این حجاب را کدام دست زمان کنار خواهد زد. این سر، سر به مهر، به چه سان شکسته خواهد شد؟ به کدام تضمین پس از یافتنت تو را از دست نخواهیم داد؟ کدام دلی را یارای فصل بعد از وصل خواهد بود؟

مقصدمان چه بعید و دور است از تو، چه سخت است باور گم شدن تو، نه... تو پیدایی و این ماییم که گمشدگانیم.