شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

از ﻣﻦ ﺑه ﻣﻦ ﻧﺰدﯾﮏ ﺗﺮ... ﺗﻮ ... بعد او !

عاشقانه ای برای ﺣﻀرت اردیبهشت...!

سلام سایه نشین عاشقانه ھای من! ﺣاﻻ که برایت نامه می نویسم اولین ثانیه ھای آمدن توست. تو آمده ای و از پشت پنجره به من چشم دوخته ای! به قد کشیدن عشق در چشمان مردی که خطوط چهره اش عمیق تر و بیشتر از ھمیشه شده اند!

باﻻخره آمدی! بعد از ھزاران نامه ای که برایت نوشتم و بی ﺟواب ﮔذاشتی... بعد از سیصد و سی و پنج شب باز ھم این دل را ھوایی کردی! آمدی... بعد از ماه ھا چشم دوختن به ﺟاده ی بی ﺣوﺻله ی ﻓصل ھا... بعد از عشق پاشی ھای ناشیانه ی من به ﺣوالی نگاھت... پس از آن ھمه انتظار...

بهانه ی ھمیشگی شاعرانگی ام!

می دانی در قاموس دل من اردیبهشت یعنی چه؟ اردیبهشت یعنی نفس کشیدن برای آنکه قرار دل توست... اردیبهشت یعنی لبخند آسمانی خدا به روی ﻓصل ھا ، یعنی آرام ﮔرﻓتن زیر سایه ی درخت ھای از ھمیشه سبزتر کوچه ھای خاطره! یعنی خیس باران عشق شدن از ھمان باران ھا که آسمان ، ھر اردیبهشت ﻓقط با لهجه ی آسمانی تو قرائتش می کند... می دانی؟ از تو که پنهان نیست این روزھا عجیب بی قرارم... تو آمده ای ولی ھنوز پرنده ی آرامش به آشیانه ی دلم برنگشته است... این روزھا دل ﮔرﻓته تر از آنم که تو ﻓکر می کنی عزیزم ...

ماه ترین ماه من !

دلم ﻓنجانی عشق داغ می خواھد در کنج کاﻓه ای تاریک در این شهر پر از چراغ... اصلا دلم می خواھد بنشینم چشمهایم را ببندم و تو را بو بکشم که در ﺣوالی ام قدم می زنی . دلم میخواھد به تو بگویم : مساﻓرم... آن روز بارانی که یادت ھست؟ و تو...

ﺣاﻻ کمی بیا نزدیک تر... میخواھم روی ماه ات را ببوسم... می خواھم تو را بو بکشم به قدر 31 روز عاشقی و پس اندازش کنم و مزه مزه ات کنم به وقت دلتنگی چشمهایم و تشنگی کلماتم...

ماه من! نام مرا در ﮔوش ابرھا بخوان... بگذار این اردیبهشت، بارانی ترین اردیبهشت ھا شود در چشم اھالی زمین... بگذار ھمه عطر دست مرا بگیرند... بوی نگاههای نافذ چشمهای منتظر شاعری که ھنور چشم انتظار بهار است...!

 

اردیبهشت دستان تو را میخواھم در این اردیبهشت.

 

این روزھای بهاری عاشق تر از ھر لحظه، دلم به بودن تو خوش است. ھمین بودنت برای تمام روزھا و شبهای تنهایی ام کاﻓی ست. این روزھا چشم به راه بارانم و تشنه ام و نگاھم را به آسمان چشمهای تو می دوزم. نگاه تو مرا به معراج می برد و از چرخش عاشقانه ی دراویش قونیه بی نیاز می کند!

زیبا... چشم تو شعر، چشم تو شاعر است...

من دزد شعرهای چشم تو هستم!

 

پ.ن1 : روی ﺻحبتم با برخی اﻓراد است که این امر بر آنها مشتبه شده که مقصد و مقصود کلامم آن ھایند! خواھشا ھر" تویی " را به خود نگیرید! مخلص کلام... "ﻏریبه " ھا این مطالب را به نام خود تمام نکنند!

پ.ن2: شرمنده ولی از اﻓرادی که با نام مستعار نظراتشان را می نویسند خوشم نمی آید! یا با اسم ﺣقیقی خود نظر بگذارید یا اﺻلا نگذارید!

پ.ن3: قسم به عشق کوھی ھستم که دلباخته ی ابری مساﻓر شد...تا قلب بهار... بدرود!

پ.ن.زندگی: سالروز میلادت مبارک.

نظرات 9 + ارسال نظر
نسترن دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:52 http://nastaran-amoozegar.blogsky.com

سلام
مثل همیشه مطالبت زیبا هستند
وبلاگتو دوست دارم
موفق باشی

علیکم سلام
شما لطف دارید.
متشکرم
پیروز باشید

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:16

سلام.
1-حیفه این فضای رمانتیک نیست که ا این پ.ن ها اینقدر خشنش میکنید؟؟
2-دوستان منظور ایشون من بودم شما ناراحت نشید و از فضای عاشقانه ی وبلاگ لذت ببرید[:S011:
3-بابا مگه این غریبه های بیچاره چه گناهی کردند؟؟؟خوب بذارید دلشون خوش باشه...ارزو که بر جوانان عیب نیست.هست؟؟؟؟
4-هر کسی از ظن خود میتونه یه وبلاگ و بخوونه... این حق مسلم خواننده ست!
5=دشمنتون شرمنده. خوب خوشتون نمیاد دیگه مگه زوره؟؟؟؟ بابا جان دموکراسیه...اونم تو روز روشن!
6-بنده از بین دو گزینه ای که شما سر راهمان قرار دادید گزینه ی دوم یعنی *یا اصلا نگذارید *را انتخاب کرده و سایه ی خود را از سر این وبلاگ زیبا که محیطی کاملا خانوادگی دارد و ورود غریبه ها را ممنوع میداند کم میکنم!
7-من که رفتم ولی میدونم که دلتون واسم تنگ میشه. گفتم که بعدا نگین نگفتی
8-میدونستین وقتی عصبانی میشین خیلی جذاب تر میشین!
9=الان احتمالا اقای شوهر جان یکی از این دو حالت رو دارن:یاویاکه گزینه ی 1 خیلی محتمل تره!
10-وبلاگ یه فضای کاملا عمومیه... به خوانندگانتون کمی حق توهم زدن بدهید لطفا.
11-جدا از شوخی ببخشید اگه ناراحتتون کردم.دیگه تکرار نمیشه
12- خدانگهدار!

علیکم السلام
کسی به شما چیزی گفته؟!

اسم و آدرستون؟

دریا دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:17

سلام اگه از غریبه منظورت منم ... خب دیگه نمیام

وقتی وبلاگی رو پیدا میکنم که دوستش دارم همیشه بهش سر میزنم ... گاهی هم کامنت میذارم...
زود بهشون عادت میکنم
از دلتنگیاشون دلتنگ میشم
و از نبودنشون نگران
باید مث همه بشم و این عادت بدو ترک کنم
شاید دلخور شدی که گفتم بی معرفتی
اما ... نگران بودم ...واقعا
و بعدش ناراحت شدم چون متوجه شدم که هستی ولی خبری از خودت نمیدی
به همین خاطر اون کامنتو گذاشتم
به هر حال ببخش اگه ناراحت شدی

خدانگهدار

علیکم السلام
کسی به شما چیزی گفته؟!

اسم و آدرستون؟

راستی از اینترنت شاتل راضی هستید؟!

دریا دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:23

نه اصلا کسی چیزی نگفته
فقط نوشتی افرادی که با نام مستعار...
اسم و ادرسم ؟ میگم که مث غریبه ها برخورد میکنی . کامنت میذارم ... میگی ادرسو اشتباهی نیومدی ؟ کامنت میدم میگم از خودت خبر بده هیچی نمیگی
از وقتی اومدم تو وبلاگت یادم نمیاد این همه مدت پست نذاری ... خب دست خودم نیست نگران میشم
ادرس خواستی دادم
اومدی تو وبلاگم بدون اینکه حرفی بزنی
حذفش کردم وبلاگمو
خوب بلدی بغض بنشونی تو گلوی ادما
اما مهم نیست ... عادت کردم به مهر دادن وبی مهری گرفتن
من که گفتم وقتی با اسم دریا کامنت میذارم کامنتم خصوصیه ... که دیگه احتیاجی نباشه بنویسم خصوصی
اره اینترنت شاتل عالیه فقط یه کم گرونه


[ بدون نام ] دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 22:42

کامنتای من برای نویسنده ی وبلاگه ولی اصلا مهم نیس ثبت کردنشون ... خصوصیه چون فک نمیکنم به دیگران ربط داشته باشه

اینجا چه خبره؟!

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:58

ای بابا ...امان از این حواس پرتی! من اصولا ادم حواس پرتی هستم. همیشه بعد از خداحافظی یه چیزایی یادم میافته که مجبورم بعدش یه بار دیگه بیامو بگم: سلام!

ببینید یه سوئ تفاهمی پیش اومده. درسته که من بدون نام ونشونی کامنت میذارم(که اونم دلیلش بی حوصلگییه واینکه به نظرم مهم حرفیه که زده میشه...نه اسم و ادرسی که به درد شما نمیخوره و هیچ وقت سری به اون ادرس نمیزنید!)
اما تنها جرم من همینه! حاضرم بدون وکیل تو هر دادگاهی که بخواین ثابت کنم که جرم من همینه!
و من هرگز هرگزهرگز فکر نکردم که نعوذبالله این *تو* های زیبا و ستودنی اشعارعاشقانه ی شما کوچکترین نسبتی با بنده دارند! کور شه هر چشم ناپاکی که نگاه چپ به این *تو* ها بکند.
هر ادم کم سوادی هم میتونه از روی عنوان این وبلاگ بفهمه که مخاطب این همه اشعار و جملات ستودنی چه کسیست!
(من شخصا به ایشون دوتبریک رو هدیه میدهم. یکی به عنوان کادوی تولدشان ودیگری هم تبریک برای داشتن همچین شاعری. شاعری که اینگونه چشمان ایشان را میسراید که هر خواننده ای مات آن چشمان ندیده میشود! *بانوی اردیبهشت *چه برازنده صفتی داری ! سی ویک سالگیان هزاران بار مبارک. حقا که خوشبو ترین * یاس * عالم را فقط مادر اردیبهشت میزاید...)
مخلص کلام کسی را جرات و جسارت آن نیست که هر تویی را به خود بگیرد!
واما یه نکته ی کوچیک که بد جوری کنجکاوم کرده. دریا جان شما واقعا چون اقای شوهر جان امدن به وبلاگتون وحرفی نزدن شما وبلاگتون رو حذف کردین؟؟؟؟؟ خسته نباشین واقعا.
و نکته ی بعدی اینکه دریاجان روی صحبت مدیر این وبلاگ از پ.ن ها شما نبودین...خلاصه شما خودش و ناراحت نکن
و به عنوان اخرین خواهش : میشه تو پاسخ من ننویسید که : کسی به شما چیزی گفته؟!
(اینطوری احساس میکنم یه کوچولو به شعورم توهین میشه!)

به هر حال برای شما و خانواده ی عزیز وبسیار بسیار محترمتان ارزوی سلامت و سعادت روز افزون دارم.
این وبلاگ را به دستان توانا و معجزه گر شما و شما را به دستان مهربان و لایتناهی پروردگار عالمیان میسپارم.
فصل اشنایی ما سبز خواهد ماند باقی...
حلالم کنید تا حلالتان کنم!
خدانگهدار.

اینجا چه خبره؟!

زلال(پرنیان سرد) چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 00:07 http://zolal38.blogfa.com

سلام
متن زیبایی رو نوشتید
قلم دلنشینی دارید
پی نوشتتون رو می خوندم
به نکته ی جالبی اشاره کرده بودید
به نظرم رسید با وجود این دلنوشته های زیبا خوانندگان وبتون حق داشته باشن که دلشون بخواد مخاطب این کلمات باشن
خرده نگیرید

سلام
متشکرم از لطفتون.
این وبلاگ چه قابل داره... تقدیم به همه دوستان.

فری شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:04

یعنی دیگه نظر نزارم؟ آخه اسم منم اسم چتیه

نظر بذارید. نوع اسمتون مهم نیست!
آدرستون؟

فری شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 21:53 http://labkhkhand.blogsky.com/

آهان :) آدرس رو قبلا گذاشتم . باشه دوباره هم میزارم

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد