شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

عقاب

 مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت . عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد . در تمام زندگیش ، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند ؛ برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار ، کمی در هوا پرواز می کرد .

سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد .

روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید . او با شکوه تمام ، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد .

عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید : « این کیست ؟»

همسایه اش پاسخ داد : « این یک عقاب است . سلطان پرندگان . او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. »

عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد . زیرا فکر می کرد یک مرغ است

نظرات 17 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 13:30 http://www.doroghciyty.blogsky.com

سلام مطالبو خوندم جالب بودن بهم سر بزن موفق باشید

حضرت عشق جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 15:49 http://anooshka.blogsky.com

شب است و گیتی غرق در سیاهی شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی باور به نور و روشنایی است ، که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند و از دل شبهای زمستان سرد ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ، شب را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم . .
سلام مهربون ، زیبا می نویسی... با فکری زیباتر... با دیدی متفاوت از بقیه.
از اینکه خواننده وبلاگت هستم بسیار خوشحالم

به منم سر بزن خوشحال میشم
من هر دفه که مییام یه مطلب جدید و البته هر دفه قشنگ تر از قبلی
لطفا هر وقت اپ میکنی به منم حبر بده که زود تر بیام
مرسی
موفق و سر بلند باشی


ژوزف جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 18:07 http://selfmadeboy.blogsky.com

سلام .. خوبی عزیزم ... معذرت از تاخیر ... شرمنده .

داستان بسیار جالبی بود ... قبلا هم خودنه بودمش و اونو نقد کرده بودم ...

این یعنی تاثر تفکر در تعامل .

راستی تازه فهمیدم که بچه همدان هستی ... سالی ۳ هفته میام همدان ... شهر بهار ... مخلصیم

مثل آب برای شکلات جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 20:49

جالب بود.نمی دونستم هر روز می نویسی.

هرروز جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 21:16 http://harruz.persianblog.com

سلام دوست خوبم. این مطلب فوق العاده زیبا رو قبلا خونده بودم. اما این مطالب صد بار خواندنش بدون تامل فایده نداره. همینطوره. هر طور فکر کنیم زندگی می کنیم. من به روز کردم. ممنون که بهم سر می زنی.

ف.شیدا شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 00:17 http://www.fsheida.com

سلام و متاسفانه خیلی ها همینطوری زندگی میکنند و تازه بتونن از دیگران هم انتقاد میکنن
به روزم خوشحال میشم با گرمی حضورتون شادم کنید
سبز باشیدو شادو در زندگی با شادی وموفقیت ها در پرواز

متفاوت شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:35 http://bigstop.blogsky.com

سکوتم از رضایت نیست.....
مطلب دردناکی بود. که مثل نفوذ سرما توی استخون درد رو به روح انسان میاره!
حتما این داستان رو توی ذهنم به عنوان یک نقطه برای فرار از شکستهام نگه میدارم.
بازم سر میزنم

صدای سکوت شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:59 http://sedayesokoot.mihanblog.com

سلام دوست عزیز...زیبا بود و پر معنا...فرصتی بود به منم سری بزنید...موفق باشید

بانمک شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:52 http://www.banamak.blogsky.com

امیر جان سلام
خسته نباشی
ممنون که اومدی پیشم
خوشحالم کردی
ضمنا مطالب تو هم بد نیست ولی فکر میکنم باید قدری فونت نوشته هات را تغییر بدی و یا رنگیشون کنی
بازم ممنون
موفق باشی

خاطره شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:52 http://khaterehkh.blogsky.com

این رو قبلا خونده بودم ولی مطلب پایینی خیلی زیبا بود

ف-م شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:16 http://aramedel.blogsky.com

سلام

دلمان را افسار زده اند و در بند کشیده اند... دلمان را چه بیرحمانه تازیانه می زنند. آیا نمی دانند از کدامین کوی به اینجا آمده است؟؟!...آیا نمی دانند که چند صباحی است به مهمانی آمده است، که این چنین رنجش می دهند...
دل من نیز سالها فراموش کرده است که از کجا و برای چه آمده بود...

یا حق...

افسوس شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:31 http://tekrarebaran.blogsky.com

سلام دوست گلم / نوشته هات واقعا قشنگن / مرسی که بهم سر می زنی / موفق باشی

someone شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:38 http://yaveh-gooyan.blogsky.com

خوب ... مثل ما آدم ها که به باور رسیدیم که آدم نیستیم و همینطور ادامه می دهیم و همینطور میمیریم

نیره شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:11 http://bayadraft.persianblog.com

ما همان هستیم که خود می اندیشیم...
سلام دوست عزیز....
ببخشید که دیر سر می زنم اما به یادتون هستم. خیلی مطالبت جالب و زیبا هستن. موید باشی

غباس شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 16:10 http://bimazeh.blogsky.com

سلام عزیزم از اینکه دوست خوب و با محبتی مثل شما پیدا کردم خدا را شاکرم به موقع مفصلا با شما صحبت خواهم کرد. با آرزوی موفقیت.

l3ye

صنم شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 17:02 http://freelife.blogsky.com

بابا وبلاگ قشنگ !
ما که همیشه پستاتو می خونیم
ولی فصل امتحاناستو .......
مرسی که به یادمون هستی و بهمون سر میزنی

هیوا دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:08 http://www.hivanet.blogsky.com

عالی و زیبا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد