تقصیر خودم بود.
از اول هم تقصیر خودم بود که در همان دیدار اول چشمهایم را به او تعارف کردم.
او هم با کمال میل تعارفم را پذیرفت.
تعارفی که به خیلیها کرده بودم و اصلا این تعارف تکیهکلام من بود.
از همان روز دیگر هیچ چیز را درست نمیبینم.
بگذارید راستش را بگویم دیگر اصلا نمیبینم...
شنیدن کی بود مانند دیدن...!!!...
سلام وبلاگ قشنگی دارید
eshgh vaghti miad hamechiz ba khodesh miare
vaghti mire hamechiz o mibare
vali ye chiz ro jaa mizare
oonam dele
از خوندن مطالبت لذت بردم... به دلتنگی های من هم سر بزن. منتظرتم...
آقا امیر باز هم مثل همیشه عالی نوشتی
سلام خوبی شما
وبلاگ قشنگی داری
سر بزن خوشحال میشیم
یا علی
امیر جان سلام ..ممنون از حضور سبزت ...شما هم وبلاگ قشنگی دارید برایتان آرزوی موفقیت دارم
سلام متن زیباو جالبی بود
موفق باشید
سلام امیر جان
حالتون خوبه؟
مطلب جالبی بود
سلام دوست من . ولادت حضرت رسول رو به شما تبریک عرض میکنم . ممنون از اینکه به وبلاگم سر زدین . شاد باشید و سربلند .