شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

تقدیم به همسرم

                 یگانه فرشته پاک زندگیم  

 

 


 اگر بخواهم از تو بگویم باید از چشمانت بگویم که هزاران هزار اشک سبز ایثار دارند و چشمه چشمه مهربانی که هماره ساحل نگاهت را خیس می کنند. باید از دستانی بنویسم که صدهاشقایق محبت دارند و من چقدر این دست ها را دوست دارم. باید از ژرفای دلم از قلبی بگویم که دریا دریا لطف است و مهربانی ، قلبی که صدای تپیدنش زیباترین آهنگ امیدی است که در زندگی ام نواخته می شود ،قلبی با یک دنیا صبر و یک آسمان ستاره های چشمک زن صداقت.

 من هنوز شب های خوش با تو بودن را به یاد دارم که با حرف های شیرین تو پر ستاره می شد و من هنوز تشنه لالایی عشق تو هستم. کسی که سکوت سنگین شب های پرغم زندگیم را می شکند تو هستی ، فقط تو. بگذار تمام پرنده های خوشبختی را به سوی ساحل چشم های تو رهسپار کنم ، برای تو فرشته پاک زندگیم.

بگذار بر دست های گرمت بوسه بزنم به خاطر تمامی لحظاتی که دستم را به گرمی فشردی و مرا خیس از احساس پر مهر خود کردی ، بگذار با قطره قطره اشکی پاک غبار سختی را از قلب از همه سبزترت بشویم تا برای همیشه حضور آبی تو سایه ی عشق من باشد. بگذار تو را به نام عشقی بخوانم که کوچه کوچه زندگی ام را از عطر شکوفه های امیدش پر کرده است. به نام شهرزاد که همیشه ، همه جا ، هر لحظه همراهم هست و سنگ صبور تلخی هایم .

بگذار به صداقتی که از آن توست قسم بخورم که من نیز تا آفتاب زندگیم در پس افق غروب نکرده است ، همیشه ،همه جا ، هر لحظه به یاد تو خواهم بود و دوستت خواهم داشت.

 

 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
رامین چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 13:01 http://madlen.blogsky.com

ایشالا خوشبخت باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد