شوهر جان !
از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...شوهر جان !
از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...درباره من
به پاس احساس و عطر یاس
می نویسم برای تو،
برای لبخندی نو...
ادامه...
دستهها
برگهها
جدیدترین یادداشتها
همه- من... تهران... من...
- روحت شاد و یادت گرامی
- ققنوسم من امشب!
- تو، واژه ، وسوسه، شعر، بیدار
- آسمان با همه وسعتش تقدیم تو...خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست!
- صدایت میکنم "بانو" با مصوت بلند "او"
- چه بخواهی چه نخواهی، من با توام
- یک گل سرخ و این همه خار؟! میدانی چقدر نچیدنی شده ایی؟
- مادر...
- میزبان عشق است و وای از عشق
- دلیل تازه چشمانم باش!
- آل آو مای لایف
- با من باش. برسان خود را به تن. برسان تن را به جان و بمان!
- وقتهایی که چای تازه دم را، بیهوا، دو تا میریزی
- دلم غنج می رود...!
- طوفان، دریا ، ساحل و یک ردیف جهنمی!
- گلپاره هایِ واژه
- سلسله موی تو !
- به بهار چشمانت سوگند...
- امان از تو
- بهم بگو که دارم دیوونت می کنم...
- … و من بدون لباسهایت سرما میخورم!
- در میان هلهله دیگران، سهم من اشک و حسرت
- از ﻣﻦ ﺑه ﻣﻦ ﻧﺰدﯾﮏ ﺗﺮ... ﺗﻮ ... بعد او !
- و مسافر؛ رفتنى ست...
- زیباتر شعری برای گفتن
- اگه گفتین؟
- ما وقع - وجهة نظر
- به تو مبتلا شدم
- ردیف چشمهای تو...
- ناودان احساس
- آنجایی که تو باشی و من... یادت...بی او!
- چشمانت غزل خداحافظی ست...
- هوای تو
- سین هشتم
- کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا
- زاد
- باز هم تو
- سیم آخر، خط آخر
- با کناریت، کنار نمی آیم، کنار می کشم…
- پس این درخت همیشه همین جا بود و من نمی دیدمش...!
- فرشته
- خوش ترین غزل عاشقانه
- پرواز منقوش
- کمی رحم کن لامصب!
- غلط کردم، غلط...
- حال درون امروز من!
- فقط راه خود گیر و برو ...
- پنجره
- پرواز در چشمهایت
نویسندگان
- امیر 437
بایگانی
- آبان 1396 1
- مهر 1396 1
- شهریور 1396 1
- خرداد 1392 3
- اردیبهشت 1392 24
- فروردین 1392 5
- اسفند 1391 12
- بهمن 1391 10
- دی 1391 14
- آذر 1391 10
- آبان 1391 9
- مهر 1391 4
- شهریور 1391 9
- مرداد 1391 6
- تیر 1391 4
- خرداد 1391 15
- اردیبهشت 1391 18
- فروردین 1391 19
- اسفند 1390 31
- بهمن 1390 16
- آبان 1390 1
- مهر 1390 1
- بهمن 1389 1
- دی 1389 2
- آذر 1389 4
- آبان 1389 4
- مهر 1389 3
- شهریور 1389 3
- مرداد 1389 1
- خرداد 1389 1
- اردیبهشت 1389 1
- اسفند 1388 1
- دی 1388 1
- مهر 1388 1
- شهریور 1388 1
- مرداد 1388 1
- تیر 1388 3
- خرداد 1388 1
- اردیبهشت 1388 1
- فروردین 1388 3
- اسفند 1387 1
- دی 1387 4
- آذر 1387 3
- آبان 1387 3
- مهر 1387 2
- شهریور 1387 1
- مرداد 1387 1
- تیر 1387 5
- خرداد 1387 1
- اردیبهشت 1387 1
- فروردین 1387 3
- اسفند 1386 3
- بهمن 1386 1
- دی 1386 1
- شهریور 1386 2
- مرداد 1386 2
- تیر 1386 3
- خرداد 1386 4
- اردیبهشت 1386 4
- فروردین 1386 3
- اسفند 1385 5
- بهمن 1385 2
- دی 1385 5
- آذر 1385 2
- آبان 1385 4
- مهر 1385 3
- شهریور 1385 7
- مرداد 1385 6
- تیر 1385 1
- خرداد 1385 2
- اردیبهشت 1385 6
- فروردین 1385 7
- اسفند 1384 8
- بهمن 1384 19
- دی 1384 31
- آذر 1384 34
آمار : 673248 بازدید
Powered by Blogsky
یکی دیگه...
می دانی ... !؟ به رویت نیاوردم ... !
از همان زمانی که جای " تو " به من گفتی : " شما "
فهمیدم پای " او " در میان است ...
امیر
یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:27
خوب بلدی با ضمایر بازی کنیا
ضمایر کجا بوده؟... همشون ماشاء اله خود فعل هستند...
سلام پای کی؟
تاب تاپ خمیر / یه شیشه پنیر / پای کی بالا ؟
- بستنی ها !!!
ممنون که اومدی!
خواهش میکنم. وظیفه اس که به دوستان سر بزنم
سلام .وب خوبی داری خوشم اومد از مطالب های زیبایت. روزهایت پر از شادی و امید وموفقیت باد.
همین آرزو رو با لبخند بهاری من براتون آرزومندم
سلام
خیلی خیلی خیلی قشنگ شعر می نویسین عالی خیلی نو و متبتکرانه هستش شاد باشین
از لطفتون ممنون ولی شعر آخرین پست مال من نبودا....
سلام...
مرسی که اومدی...
خوب بود...
از حضورت متشکرم
سلام .من آمدم و میخوانم.ولی به نظرم خیلی طول میکشه تادستم بیاد! خیلی قدمت داریییییییییییییییییییییییی!
ولی تا همین جا جالب است و تفکربرانگیز.
از تعبیر زیباتون ممنونم
ولی چی میخاین به دستتون بیاد؟!!!
|-|
|-|
|-|
|-|
شب شده، برات نردبون گذاشتم تا بری سر جات ماه من!
از نردبونت ممنونم و همچنین خودت
سره خور به لحجه همه دانی شی می شه
به به از اینورا... منور فرمودین عزیز دل...
با اون بیان شیوا، من رو یاد کهن دیارم ، روزهای خاطه انگیز دبستان انداختید. یادش بخیر...
در جواب فرمایشتون عرض کنم پاسخ همان است که فرمویدید : سره خور.
البته در کلام معروض می دارم که :
"وت ویلان مانده پت پیس چل مو ، پچا اسمت ننوشتی ، میوا همینجا دخلته بیارما..."
و بدین ترتیب لحظاتی را با دم شما سپری کردیم و ذکرتان آویزه یاد ما.
پ.ن.1 : وت ویلان : آدم بیکار ، خوشگذران
پ.ن.2 : پت پیس : کثیف ، دارای آلودگی ظاهری
پ.ن.3 : چل گیس : دماغو !
سلام دوست عزیز
کاش انسان ها یاد میگرفتند
از کنار هم عبور کنند ،
بــی آنکه برای اثبات حضورشــــان
نیــــازی به تنـــه زدن داشته باشند
و ای کاش... برآورده شود
جنایت خطنه دختران در مناطق مسلمان نشین آفریقا
عکس ها را در ادامه ببینید
زیر 18 سال وارد نشود
آخه این هم نظره که گذاشتی؟!
چه ربطی به پست من داشت؟
تازه کجاست اون عکسا؟
لینک شدی گلم
متقابلا شما هم لینک شدید
قشنگ بود و تلخ
ممنون که سر زدی!!
طعمش دلنشینه
سلام
خوب است متفکرانه مرقومش کردی
درنگ می طلبد
کاش همه ایران نویسنده اینچنینی می شدند
خیلی متحجر واهل جهل وخرافه وخمودوجمودوکیش شخصیت وخودبرتربینی که کبرواستبدادگری است هستیم
توضیح سریع القلم دراقتصاد۴راگذاشتم بخون تا عوارض ان واقف ترشویم
مرسی ولی این سریع القلم در اقتصاد 4 چیه؟ کیه؟ کجاست؟ به چه دردی می خوره؟ حالا چند می ارزه؟....ولش کن من نمیخام
بنام او ...
یه روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن با هم قایم موشک بازی میکردن
یکی یکی چشم میذارن تا اینکه نوبت به دیوونگی میرسه وقتی چشماشو باز میکنه همه رو پیدا میکنه بجز
عشق
همه جا رو میگرده ولی پیداش نمیکنه فضولی میفهمه که عشق کجا قایم شده به دیوونگی میگه
دیوونگی هم یه خار بزرگ برمیداره و فرو میکنه تو بوته گل سرخ .
یهو عشق داد میزنه . میبینن عشق
دستاشو گذاشته جلوی چشماش . دیوونگی با خار چشمای عشق خونین کرده بود . و چون خودشو مقصر
میدونست قول داد که همیشه همراه عشق باشه .
برای همینه که وقتی عشق میره سراغ یکی چون چشاش
تقریبا نابینا شده بدیهای معشوق رو نمی بینه .
اپم و منتظر...
قشنگ بود.
میام پیشت
این جمله مرحوم حسین پناهیه؟؟؟
بعله
باور کنید منم یک جاهایی به ایشون میگم شما و اصلا پای "او" ی دیگر در میون نیست...
البته.... جملات احترام آمیز رو با شخص سوم می گن
سلام دووووست جدیدم!
ممنون از نظر فوق العاده ات،سعی میکنم همیشه پست هایی بذارم که همه خوششون بیاد خوشحالم که خووووشت اووومد،
و راجع به این پستت باید بگم زیبا بوووود خیلی واقعیه!
آپ بعدیم حتما حتما دعوتت میکنم!
بازهم بهم سر بزن تا خوشحال ترتر بشم!
حتمن حتمن
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد...
مرسی...عالی بود
سلام
واقعا معنی این مطلب رو قبول دارم
سرم اومده
واقعن ؟!!!
آخ آخ ... چی کشیدی !
اینم قشنگ بود...میشه یه سوال بپرسم...عکسهایی که توی پستهات استفاده میکنی از کدوم سایت میگیری؟...اگه عمومی نمیشه خصوصی جوابمو بده...بای
تبادل لینک یادت نره من لینکیدمت...
اگر باور کنی برای هر کدوم از عکسا کلی توی گوگل جستجو میکنم و بعد از انتخابش توی یه جای مطمئن آپلود می کنم. همین
متقابلن لینک شدید
سلام خسته نباشی
این دو سه جمله به دلم نشست ممنون
از دل برآید به دل نشیند......
همینطوره که شما می فرمایید.
راستی، شما هم خسته نباشید.
سلام
ممنونم
مطالب زیبایی بود!
ممنون. مثل همیشه حضورت عالی بود