شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

جمله روزانه


دنیا به کار خود مشغول است و به دردهای قلبمان اهمیتی نمی دهد و از جراحتهایی که بر قلب مان می نهد آنگاه نیست. بیایید شکر گزار باشیم کسی هست که نیازهای ما را می داند، رنج هایمان را می بیند و اضطراب درونمان را می خواند.«او» از سر رحمت یاری و شفا بر ما نازل می کند. یاریش به اندازه ای به ما می رسد که به دیگران یاری می رسانیم چنانچه به دیگران کمک کنیم، کمک را دریافت می کنیم، مشکلاتمان فرو می نشیند و اندوهمان ناپدید می شود.
                               جی.پی.وسوانی

سوال تو...؟

 

کارم اینست که شبها به خیال تو بگریم

گاهی از رنج تو وگه ز ملال تو بگریم...

چه کنم؟غیر خیالی نبود دیدن رویت

چاره آن است که هرشب به خیال تو بگریم

دوش گفتی :مگر از عشق من اینگونه ملولی ؟

وای ازین دردکه باید به سوال تو بگریم

ای کاش امروز ...

امروز خیلی دلم می خواد یه چیزی بنویسم اما نمی دونم چی ؟

چرا حالا تنهاییم  اینقدر بزرگه؟

آیا کسی پیدا میشه تا تنهاییم و باهاش قسمت کنم؟

کاش یه بار به جای جشن عاطفه ها جشن تنهایی پر کنی برگزار میشد.

یه روزی هم دلم می خواست به جای اینهمه وام ازدواج و مسکن .وام مکالمه تلفنی می پرداختند

اصلا هیچ کس به فکر جوونها نیست . 

شب یلدا

HydroForum ® Group

HydroForum ® Group

HydroForum ® Group

HydroForum ® Group

HydroForum ® Group

شب یلدا مبارک

دست آویز

دست آویز

دقت کنید...

 

امروز ؛ روز آخر پاییزه ...

لطفا جوجه های خود را بشمارید... !

اما اگر ارزش ها پایمال نمی شد !

                  

درد دوست داشتن...

یا کسی رو برای دوست داشتن ؛ نداشتن... هر دو درد است...

درد من هر دو ........!

تو مرا ببخش

چقدر دروغ گفتن آسونه
با وجدان هم میشه کنا ر اومد باها ش خشکه حسا ب می کنم
تن دادن به شیوه مرسوم آدم ها:
در کما ل خونسردی صادقانه دروغ گفتن

به چه قیمتی؟
به قیمت از دست دادن اعتماد
اعتماد دیگر چیست
خیلی وقته دم کوزه گذاشتمش فقط مانده آبش را بخورم
تن دادن به شیوه مرسوم آدم ها:
تو به من اعتماد نداری من هم به تو
به درک!!!
نمی دانم هنوز باور ندارم
من دروغ گفتن را دوست ندارم اما مجبورم
تن دادن به شیوه مرسوم آدم ها:
هم رنگ جماعت شو

نه!
با وجدان نمی شود خشکه حساب کرد
تن ندادن به شیوه مرسوم آدم ها:
دچار وجدان درد شدم

اما همیشه نمی توان حقیقت را گفت
تو مرا ببخش

غم نان اگر بگذارد ...

کاش یکی بود یکی نبود اول قصه ها نبود....
 
کاش منی نبود ؛
تویی نبود ؛
عشقی نبود ؛
سینه و سوز و گدازی نبود ؛
کاش مریم دختر همسایه نبود ؛
کاشکی امیری هم توی اوون کوچه نبود ؛
کاش...
 
کاش خونشون روبروی خونه ما نبود...
کاشکی مادرش خاله ام نبود...
کاش پدر پولدارش عمویم نبود...
ای کاش...
 
چی می شد اگه مریم خواهرم بود ؛ اونوقت پدرش میشد پدر من !
من هم می شدم یه بچه پولدار !!!
غم نان اگر بگذارد ...

ای کاش...

کاش هفته ؛ چهارشنبه و جمعه نداشت... !!!