شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

قرار عاشقانه ...

پیرمرد به همسرش گفت بیا به یاد گذشته های دور، به محل قرارمان در جوانی برویم. من میروم تو کافه منتظرت می مانم و تو بیا سر قرار. بعد بنشینیم و حرفای عاشقانه بزنیم.
پیرزن قبول کرد.
فردا پیرمرد به کافه رفت، دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیامد!
وقتی به خانه برگشت دید پیرزن توی اتاق نشسته و گریه می کند.
ازش پرسید چرا گریه میکنی؟
پیرزن اشکهایش را پاک کرد و گفتبابام نذاشت بیام


بازی واقعیتها ...

من هنوزم از بازی کلاغ پر می ترسم! می ترسم بگویم تو، و تو آرام بگویی پر!



امتحان


جای خالی را با شخص مناسب پر کنید(18 نمره(


خریّت را با رسم شکل توضیح دهید(2 نمره(


کدام بهار؟ مقصود تویی !


اگر چه خالی از اندیشه ی بهار نبودم 

ولی بهار تو را هم در انتظار نبودم

یک مشت دانه ...

دیدی !

همان یک مشت دانه که پاشیدی

چطور

خیال پرواز

را از سر این پرنده پراند؟!!!


برف...


میگن بارون مظهر دلتنگیه ببین با دلم چیکار کردی که برف میباره!



اشپیل

یارو زبونش می‌گرفته، میره داروخونه می گه: آقا "اشپیل" داری؟

کارمند داروخونه می گه: "اشپیل" دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: "اشپیل" !

کارمنده می گه: والا ما تا حالا "اشپیل" نشنیدیم. چی هست این "اشپیل

یارو می گه: بابا "اشپیل"، "اشپیل"

 طرف می‌بینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه اون میآد می پرسه: چی می‌خوای عزیزم؟ 
یارو می گه: "اشپیل"
رئیس می پرسه: "اشپیل" دیگه چیه؟ 
یارو می گه: بابا "اشپیل" دیگه. این ورش "پیل" داره، اون ورش "پیل" داره
رئیس داروخونه می گه تو مطمئنی که اسمش "اشپیل"ه؟ 
یارو می گه: آره بابا خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید "اشپیل" چیه؟ 
رئیس هم هر کاری می‌کنه، نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه یکی از کارمندای داروخونه  میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره فکر کنم بفهمه این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه "اشپیل" چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش می‌رن اون کارمنده رو میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟ 
یارو می گه: "اشپیل"
کارمنده می گه: "اشپیل 
یارو: آره
کارمنه می گه: که این ورش "پیل" داره، اون ورش "پیل" داره؟ 
یارو میگه: آره، همونه
کارمند میگه: داریم! چطور نفهمیدن تو چی می خوای!؟ 
همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و "اشپیل" رو میذاره توی 
یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش
همه جمع می شن دور اون کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟ 
کارمنده می گه: "اشپیل"
می‌پرسن: "اشپیل"؟ "اشپیل" دیگه چیه؟ 
می گه: بابا همون که این ورش "پیل" داره، اون ورش "پیل" داره
رئیس شاکی می شه و می گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه "اشپیل" ور دار بیار ببینیم "اشپیل" چیه؟ 
کارمنده می گه: تموم شد آخرین "اشپیل" رو دادم به این بابا رفت



دلم خنک شد، آخر نفهمیدین "اشپیل" چیه !!!

 

نماز دل

گفتی مسافری و من آنقدر عاشقم که سال هاست نماز دلم را شکسته میخوانم . . .