شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

دریای شورانگیز چشمانت!



دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
.....
(مرحوم حسین منزوی)

 ----------------------------- 

آتش زدی بر عود ما

نظاره کن بر دود ما!

 -----------------------------

هی فلانی!

زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک!

آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جز برای او و جز با او نمی خواهی!

من گمانم زندگی باید همین باشد!

شمع هایی که نذر تو بود...

شنیده بودم اگر در خواب ببینی که علم دنبالت میکند بدان نذرت را ادا نکرده ای،آخرین باری که نذر کرده ای را به خاطر داری؟داشتی می رفتی  مشهد نذر کرده بودی توی صحن گوهر شاد  دو تا شمع رو شن کنی.......اما یادت نیست این دو شمع نذر چه بوده!!!!!!!... فقط به خاطر داری که تند تند تا را آهن دویده  بودی تا  از قطار  جا نمانی تا  خود مشهد خوابیدی  میخواستی شب را  تو صحن  بیدار  بمانی  نفس  نفس  زنان  رسیدی  جلوی  در حرم ،برف  می آمد  همه  صحن  یخ  بسته بود،مثل همیشه نرسیده بغض کرده بودی......ساکت  را بغل کردی و دویدی طبقه  پایین آن جا  را خیلی دوست داشتی احساس  میکردی  آن جا  به امام رضا نزدیکتری ، چون نذر  داشتی میخواستی  یاد همه آدمهایی  که میشناسی  باشی و  برایشان  دعا کنی خوشحال بودی  از این که  به یاد  خیلی ها بودی  و خیلی ها به یادت افتاده بودند.. به خودت آمدی ساعت ۷ صبح بود تو یایستگاه را آهن بودی به محض این که توی کوپه روی تخت دراز کشیدی خوابت برد و خواب دیدی  یک  علم دنبالت میکند توی همان کوچه های مشهد به دنبالت میدوید از خواب پریدی به یاد دو تا شمعی  افتادی که نذر کرده بودی توی  صحن گوهر شاد  روشن کنی .. حالا کارت شده این که هر شب همین خواب را ببینی ....تو حتی  به خاطر نداری آن دو شمع نذر چه بود!!...

حقایق زندگی

 

• حداقل پنج نفر در این دنیا تو را دوست دارند. آنقدر که حاضرند به خاطر تو بمیرند.
• حداقل پانزده نفر در این دنیا تو را به دلایلی دوست دارند .
• تنها دلیلی که ممکن است کسی از تو متنفر باشد این است که می خواهد مثل تو باشد.
• یک لبخند تو می تواند برای هر کسی خوشبختی بیاورد حتی اگر او از تو خوشش نیاید.
• هر شب کسی با فکر تو به خواب می رود.
• تو برای یک نفر یک دنیایی.
• بدون تو شاید کسی نتواند به زندگی ادامه دهد.
• تو فردی بخصوص و بی همتایی اما به روش خودت.
• کسی که تو حتی از وجودش بی خبری تو را دوست دارد.

گنج حقیقی

گنج حقیقی زندگی چیست؟ نه ثروت، نه دارایی، نه لذت، نه اقتدار و نه شهرت. گنج حقیقی زندگی ثروت روح است. قدیسی در دروازه بهشت ایستاده بود. پرسید:" خداوندا چه چیزی برایت آورم تا درهای بهشت را بر من بگشایی؟" ندا آمد:" اشکهای عشق، اندوه رنجدیدگان و تواضع قلب."

                               جی.پی.وسوانی

از این بیشتر ... ؟!!!

خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند
که بی ستاره ترین شب شب جدایی توست
بیا که دیدن رویت بهشت موعود است
بهشت آیتی از جلوه خدایی توست

عاشقم
عاشق هر چه نام توست بر آن
و زخم های من همه از عشق هست از عشق ....

 

بیش از این ...

من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم

که تو در عرش کبریایی خود نداری.

من چون تویی دارم و تو چون خود نداری

 

امام زین العابدین(ع)

میلاد امام رضا (علیه السلام) مبارک باد

ابوالحسن علی بن موسی ع ملقب به ?رضا? امام هشتم از ائمه اثنی عشر ع و دهمین معصومین از چهارده معصوم ع. سال تولد آن حضرت را 148 و 153 ق و ماه تولد ایشان را بنا بر روایت ذوالقعده گفته اند .
کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (ع) نیز مکنی به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان ?رضا? بوده که بنابر روایتی در عیون اخبار الرضا (1/13) علت ملقب بودن آن حضرت به ?رضا? این بوده است که ...... هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایت عهد او) رضایت دادند و چنین چیزی برای هیچیک از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او به ?رضا? نامیده شد. مادر آن حضرت (ام ولد) به اغلب احتمالات از مردم شمال آفریقا یا مغرب مراکش بوده است.

ملاحظات سیاسی در انتخاب لقب ایشان:
به روایت طبری (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را ?الرضی من آل محمد? نامید و شیخ صدوق هم بنابر روایتی دیگر در ?عیون اخبار الرضا (2/14)? چنین گقته است. باید متذکر شد که اعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر عهد بنی امیه مردم را دعوت می کردند که به ?رضا از آل محمد? بیعت کنند ، یعنی بی آنکه از کسی نام ببرند می گفتند: چون خلافت بنی امیه درست نیست باید به کسی از خاندان محمد (ص) که مورد رضایت همه باشد بیعت کنند. چون مأمون خود از بنی عباس بود (بنی عباس با حکومت آل علی مخالف بودند) و حضرت علی بن موسی بن جعفر را به ولایتعهدی برگزید. همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق ?رضا من آل محمد? در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مرسوم و مشهور شد.

شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار:
شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شیعیان به او سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند. بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله (ص) به فتوی می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبر گونه و حلم و رافت و احسانش شامل خاص و عام می گردید. کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخنش را قطع نمی کرد. هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید و قرآن بسیار می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. نظافت را در هر حال رعایت می کرد و عطر بسیار بکار می برد. عادتاً جامه ارزان و خشن می پوشید ولی در مجالس و برای ملاقاتها و پذیرائیها لباس فاخر در بر می کرد. غذا را اندک می خورد و سفره اش رنگین نبود. در هر فرصتی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه می کرد.....

علل تحمیلی ولایتعهدی به امام رضا (ع):
الف) پس از قتل امین ، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت در یمن و کوفه و بصره و بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند. فضل و مأمون ........ با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 ق بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یا سر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا ع) را به خراسان ببرند.
ب) در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده است که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج گردد.

حدیث سلسله الذهب:
مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان دور محفه (بارگیر بی قبه، از ادوات سفر برای بار نهادن در آن / فرهنگ دهخدا) آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید. حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که ? کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی? یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و با روی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده. این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسله الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.
شرایط پذیرش ولایت عهدی از سوی امام رضا (ع) و مذاکرات بعمل آمده:
..... امام رضا (ع) پس از نیشاپور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا (2/149) مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب مخاطبات زیاد میان ایشان رد و بدل گردید سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار و لایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر ونهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد، علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لا ابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود. مأمون پس از آن که آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاداسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 ق بود .

یا امام رضا

Moloudi

ولایت عشق

Velayat-e Eshq

امام رضا

Emam Reza

زندگی حقیقی

زندگی حقیقی در عشق خدا و مهر به موجودات ریشه دارد، بر خاک تواضع می روید و میوه اش معرفت الهی است.
                               جی.پی.وسوانی

رهنمودهاى اخلاقى ـ تربیتى امام رضا (علیه السلام)

رهنمودهاى اخلاقى ـ تربیتى امام رضا (علیه السلام)

ملاک محبوبیّت نزد امامان (ع)
هـمـه شـیـعـیـان و پـیـروان مـکتب اهل بیت (ع ) دوست دارند بدانند موقعیّت و منزلت معنوى آنان نزد پیشوایشان حجة بن الحسن (عج ) چگونه است ؟ آیا آن حضرت از ایشان خشنود است یا ناراضى ؟ راه تـشـخـیـص ایـن مـساءله چیست و با چه معیارى مى توانند به این حقیقت دست یابند؟ در روایات اسـلامـى از جمله سخنان حضرت رضا(ع ) معیار تشخیص این موضوع بیان شده است . به این دو نمونه توجه کنید:
1 ـ یـکـى از یـاران امـام رضا(ع ) به نام (حسن بن جهم ) ضمن سؤ الاتى که از آن حضرت داشت پرسید: جانم به فدایت ! بسیار مایلم بدانم موقعیت و منزلتم نزد تو چگونه است ؟
حـضـرت فـرمـود: (اُنـْظُرْ کَیْفَ اَنَا عِنْدَکَ) (به نفست مراجعه کن و) ببین من نزد تو چه موقعیّت و منزلتى دارم ..(68)
2 ـ و نیز او گوید:
به امام رضا(ع ) عرض کردم : مرا از دعا فراموش نکنید. فرمود: آیا مى پندارى تو را فراموش کنم ؟
مـن در انـدیـشـه فـرو رفـتم و با خود گفتم : او براى پیروانش دعا مى کند. من هم جزو شیعیانش هستم . (از این جهت در پاسخ ) گفتم : نه . شما مرا فراموش ‍ نمى کنید.
فرمود: از کجا این را دانستى ؟
گـفـتم : من از شیعیان شما هستم . شما هم که براى آنها دعا مى کنید (در نتیجه براى من هم دعا مى کنید).
حضرت فرمود: آیا جز این ، چیز دیگرى مى دانى ؟ گفتم : نه . فرمود:
(اِذا اءَرَدْتَ اَنْ تَعْلَمَ مالَکَ عِنْدى ، فَانْظُرْ اِلى مالى عِنْدَکَ)
وقتى خواستى بدانى نزد من چه جایگاه و موقعیّتى دارى ، (بر نفست رجوع کن و) بنگر: من نزد تو چه جایگاه و منزلتى دارم ..(69)
ملاحظه : معیارى که امام (ع ) در این دو روایت ارائه داده است یک معیار اساسى و همگانى است و هر کس در هر جا و در هر شرایطى مى تواند خود را بدان محک بزند. میزان محبوبیّت و مقبولیّت او نزد امام زمانش که هر هفته دو بار ـ روزهاى دوشنبه و پنج شنبه ـ اعمالش به محضر آن گرامى عرضه مى شود، به میزان ارج و منزلتى است که حجة بن الحسن (عج ) نزد او دارد.
اگـر شـیـعـه اى در این دوران (غیبت کبرى ) به وظایف شرعى خود ـ که زمینه ساز ظهور حضرت مـهـدى (عـج ) اسـت ـ عـمـل کـنـد و مـنتظر فرج آن حضرت باشد و براى ظهورش دعا کند و رابطه ولایـى خود را با آن گرامى حفظ نماید، بطور قطع امام عصر(عج ) نیز به یاد او خواهد بود و او را مشمول عنایات و دعاهاى خویش قرار خواهد داد.

چه کسى مؤمن واقعى است ؟
(دلهاث )، خادم امام رضا(ع ) مى گوید: از حضرت رضا(ع ) شنیدم که فرمود:
(لایَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتّى یَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: سُنَّةٌ مِنْ رَبِّه ، وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّه ، وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّه . فَاَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّه فَکِتْمانُ سِرِّه ، قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِه اَحَداً اِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ)..(70)
وَ اَمَّا السُّنَّةُ مـِنْ نـَبـِیِّه فـَمـُداراةُ النـّاسِ، فـَاِنَّ اللّهَ عـَزَّوَجـَلَّ اَمـَرَ نـَبِیَّهُ بِمُداراةِ النّاسِ فَقالَ: (خُذِالْعَفْوَ وَ اءْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ)..(71)
وَ اَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّه فَالصَّبْرُ فِى الْبَاءْساءِ وَالضَّرّاءِ)..(72)
مؤ من ، مؤ من (واقعى ) نخواهد بود مگر آنکه داراى سه خصلت باشد: سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از (امام و) ولیّش داشته باشد.
سـنـّت پـروردگـارش عبارت است از رازدارى . خداوند مى فرماید: (داناى غیب اوست و هیچ کس را بر غیبش آگاه نمى سازد مگر رسولانى که آنان را برگزیده است ).
سـنّت پیامبرش مدارا کردن با مردم است . خداوند پیامبرش را به مدارا کردن با مردم دستور داده و فرموده است : (با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکیها دعوت نما).
و سنّت ولیّش ، صبر و پایدارى به هنگام گرفتاریها و خسارتها است .

نقش امام در نگهبانى از دین
فـضـل بـن شـاذان نـیـشابورى یکى از علل نیاز مردم به (اولى الامر) و لزوم پیروى و اطاعت از آنان را از زبان امام رضا(ع ) چنین نقل مى کند:
اگر خداوند براى مسلمانان ، پیشوا و سرپرستى امین و نگهبانى امانتدارِ ودیعه الهى مقرّر نمى کـرد، بنیاد ملّت از هم فرومى ریخت ، دین از میان مى رفت ، سنن و احکام الهى دگرگون مى شد، بـدعـتـگـذاران مطالبى بر آن مى افزودند و افراد بى ایمان چیزهایى از آن مى کاستند، و (با ایـن تـحـریـفـات ) دیـن واقـعى را بر مسلمانان مشتبه مى ساختند؛ چه آنکه (بیشتر) مردم (از نظر عقل و فکر) ناقص ، و فاقد کمالند و به کمک (علمى و تربیتى ) نیاز دارند.
علاوه بر این ، مردم ، گرفتار اختلاف هوا و پراکندگى تمایلاتند. بنابراین ، چنانچه خداوند بـراى دیـنـى کـه رسـول اکـرم (ص ) آورده اسـت ، سرپرست و نگهبانى تعیین نکرده بود، مردم فـاسد مى شدند، شرایع و سنن تغییر مى کرد و احکام و ایمان دگرگون مى گشت و در نهایت ، منجر به فساد و تباهى همه مردم مى شد..(73)
مـلاحـظـه : در ایـن بـیـان نـورانـى ، پـیشواى هشتم (ع )، نقش امام در نگهبانى و دفاع از مبانى و فرهنگ سعادت بخش اسلام و مصون داشتن آن از دستبرد بدعتگذاران و تحریفگران منافق و ملحد، بـه عنوان نقش انحصارى تبیین شده است . زیرا انجام این رسالت بزرگ ، تنها از عهده حاکمان الهى و برگزیدگان حضرت بارى ساخته است و زمامداران بشرى در قلمرو فرمانروایى خود، عهده دار چنین مسؤ ولیتى نیستند و اصولاً صلاحیت ایفاى آن را ندارند.
ایـن مـسـؤ ولیت خدایى در دوران غیبت کبرى بر دوش فقیهان و عالمان دین شناس و در راءس آنان مـقام ولایت فقیه و ولىّ امر مسلمانان که امروز در وجود مبارک حضرت آیة اللّه العظمى خامنه اى ـ دام ظلّه ـ تجلّى پیدا کرده ، نهاده شده است .

خواستار کدامیک هستند؟
احـمـد بن عمر و حسین بن یزید مى گویند: بر حضرت رضا(ع ) وارد شدیم و عرض کردیم : ما در زنـدگـى از گـشـایـش و رفـاه بـرخـوردار بـودیم ؛ ولى اوضاع دگرگون شد (و تهیدست شدیم ). اکنون از خدا بخواه وضع سابق را بر ما برگرداند.
امام (ع ) به آنان فرمود:
شما چه مى خواهید؟ آیا مى خواهید شاهانه زندگى کنید؟ آیا مسرور مى شوید اگر مانند (طاهر) و (هرثمه ).(74) باشید ولى (از نظر اعتقادى و فکرى بر ولایت ما نباشید و) بر خلاف آنـچـه کـه هـم اکنون هستید باشید. گفتند: نه به خدا سوگند، اگر همه دنیا را با طلاها و نقره هایش به ما بدهند که عقیده مان را رها کنیم ، این کار را نخواهیم کرد.
فرمود: خداوند مى فرماید: (اِعْمَلُوا آلَ داوُودَ شُکْراً وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّکُورُ)..(75) اى آل داوود! شکر (این همه نعمت را) بجا آورید، ولى تعداد کمى از بندگان من شکر گزارند.
نسبت به خدا حسن ظن داشته باشید که هر کس به خدا حسن ظن داشته باشد خداوند نیز مطابق ظنّ او رفتار مى کند.
هـر کـس بـه روزىِ انـدک قـناعت کند خداوند نیز عمل اندک او را مى پذیرد و هر کس به اندکى از حلال خشنود باشد زندگى آسان و سبکبالى را خواهد گذراند، و خانواده اش در آسایش زندگى مـى کـنـنـد، و خـداوند او رابه درد و درمان دنیا بینا خواهد کرد و او را از این جهان ، سالم بیرون برده و در (دارالسّلام ) جاى خواهد داد..(76)

خطر ریاست طلبى
معمرّ بن خلاّد در محضر حضرت رضا(ع ) از مردى یاد کرد و (در نکوهش او) گفت : او مردى ریاست طلب است . امام رضا(ع ) فرمود:
(مـا ذِئْبـانِ ضـارِیـانِ فـى غـَنـَمِ قـَوْمٍ قـَدْ تـَفـَرَّقَ رِعـاؤُهـا بـِاءَضـَرَّ فـى دیـنِ الْمـُسـْلِمِ مـِنـَ الرِّئاسَةِ)..(77)
زیان و خسارت حمله دو گرگ درنده به گله گوسفندِ بدون چوپان کمتر از زیان ریاست طلبى در دین فرد مسلمان است .
مـلاحـظـه : پیشواى هشتم (ع ) براى نشان دادن اهمیّت خطر حبّ ریاست ، ضمن تاءیید موضع معمّر بن خلاّ د، با تمثیلى بسیار گویا خطر ریاست طلبى در عقیده یک مسلمان را گوشزد کرد.

اهمیّت تفکّر
معمر بن خلاّ د مى گوید: از امام رضا(ع ) شنیدم که فرمود:
(لَیـْسَ الْعـِبـادَةُ کـَثـْرَةُ الصَّلاةِ وَ الصَّوْمِ، اِنَّمـَا الْعـِبـادَةُ التَّفـَکُّرُ فـى اَمـْرِ اللّهـِ عَزَّوَجَلَّ)..(78)
عـبـادت (مـنـحـصـر در) فـزونـى نـمـاز و روزه نـیـسـت ؛ بـلکـه عـبـادت (کامل ) اندیشه در امر خداوند بزرگ است .
مـلاحظه : عموم مردم ، ملاک و معیار عمده شان براى قضاوت مقام عبادى کسى ، نماز و روزه اوست ؛ چـرا کـه ایـن دو عـبادت به عنوان سمبل عبادات ، از نمود و برجستگى خاصى برخوردارند. ولى حـضـرت رضـا(ع ) در ایـن بیان گهربار، ملاک مهمّ دیگرى را ارائه داده است ؛ ملاکى که روح و جـوهـره هـمـه عبادات به شمار مى آید و تحقق آن در وجود کسى موجب افزایش کیفى و کمّى سایر عـبـادات مى شود. این ملاک مهمّ عبارت است از (اندیشه و تفکّر). تفاوت مهمّ این عبادت با بسیارى از عبادتهاى دیگر در این است که (تفکّر) با دل انسان سرو کار دارد ولى عبادات دیگر معمولاً با اعـضـا و جـوارح انـسـان سـرو کـار دارند؛ ازاین رو، نسبت به آنها جنبه زیربنایى دارد. بر این اسـاس عـلاوه بـر ایـن کـه خـدو بـه طـور مـسـتـقـل ، عـبـادت ، بـلکـه مـرحـله کـامـل عـبادت است ، موتور محرک سایر عبادات نیز هست و در کمیّت و کیفیّت همه آنها نقش دارد. با تـوجـه بـه ایـن دو جـهت مى توان به نقش تعیین کننده و جایگاه برتر (اندیشه ) در مقایسه با سایر عبادات حتى (نماز) پى برد.


ترسیم وضعیّت زندگى شیعیان در دولت حضرت مهدى (عج)
مـعـمـر بـن خـلاّ د مـى گـوید: در محضر امام رضا(ع ) از حضرت قائم (عج ) گفتگو شد. حضرت فرمود:
(اَنـْتـُمُ الْیـَوْمَ اَرْخـى بـالاً مـِنـْکـُمْ یـَوْمَئِذٍ. قالُوا: وَ کَیْفَ؟ قالَ: لَوْ خَرَجَ قائِمُنا(ع ) لَمْ یَکُنْ اِلا الْعـَلَقُ وَ الْعـَرَقُ وَ النَّوْمُ عـَلَى السُّرُوجِ وَ مـا لِبـاسُ الْقـائِمِ اِلا الْغـَلیـظُ وَ مـا طـَعـامـُهُ اِلا الْجَشِبُ)..(79)
شما امروز بیشتر از دوران ظهور حضرت مهدى (عج ) در راحتى و گشایش هستید. گفتند: چگونه ؛ فـرمـود: زمـانى که قائم ما ظهور کرد (براى شیعیان ) جز زحمت و مشقت و خوابیدن بر روى زین اسـبـان (بـه هـنـگام جهاد در راه خدا) نخواهد بود. لباس قائم (عج ) درشت و خشن و غذایش خشک و ساده خواهد بود.
مـلاحـظـه : رهـبـران دیـنـى و پـیـروان آنـان در زمـان حـاکـمـیـّت دولت حـقـّه اسـلامى محرومیّتها و مـحـدودیـتـهـایـى دارنـد کـه در دوران بـرکنارى از حکومت ندارند. با ظهور حضرت مهدى (عج ) و تـشکیل حکومت عدل جهانى به حاکمیت و رهبرى آن بزرگوار، شیعیان و یاران آن حضرت نه تنها از نـظـر زنـدگى شخصى به مال و منالى دست نخواهند یافت بلکه براى تحقق آرمانهاى بلند آخرین حاکم اسلامى ، شب و روز تلاش خواهند کرد؛ چندان که حتى فرصت کافى براى استراحت و خـوابـیدن نمى یابند و خواب آنان در میدانهاى جنگ ، بر روى زین اسبها صورت مى گیرد. از نظر زندگى نیز به پیروى از پیشوایشان به لباسى خشن و غذایى ساده بسنده مى کنند.


--------------------------------------
پی نوشتها:
67 - مسند الامام الرضا (ع ) ، ج 1 ، ص 6 .
68 - عیون اخبار الرضا(ع ) ، ج 2 ، ص 54 .
69 - کافى ، ج 2 ، ص 652 .
70 - جنّ ( 72 ) ، آیات 26 و 27 .
71 - اعراف ( 7 ) ، آیه 199 .
72 - کافى ، ج 2 ، ص 243 .
73 - عیون اخبار الرضا (ع ) ، ج 2 ، ص 108 .
74 - طاهر بن حسین معروف به ذوالیمینین ، والى خراسان و از استوارکنندگان حکومت ماءمون و از فـرمـانـدهـان ارشـد و سـرداران سـپـاه او بـود ، هـرثـمة بن اعین نیز از چهره هاى سرشناس حـکـومـتـى و از سرداران سپاه ماءمون به شمار مى رفت و در جریان درگیرى بین امین و ماءمون ، نقش مهمى در پیروزى ماءمون و تثبیت حکومت او داشت . 75 - سباء ( 24 ) ، آیه 13 .
76 - تحف العقول ، ص 330 .
77 - کافى ، ج 2 ، ص 297 .
78 - کافى ، ج 2 ، ص 55 .
79 - غیبت ، نعمانى ، ص 285 .

گذشت ...

ده ثانیه تا انتها، پایونی بی سر و صدا
بی خبر از هر شب و روز، من و یه شمع نیمه سوز
یکی گذشت از ثانیه ،نه تای دیگه باقیه
ای کاش تو لحظه ای که رفت میدیدمش یه بار دیگه
اون دور بود و تو حسرتش ثانیه ها که می گذشت
ای کاش تو این یک ثانیه می بودنش نمیگذشت
ساعت میگه دو ثانیه، هشت تای دیگه باقی
یه عمر نشستم منتظر کی میگه اینا بازیه
فقیر بودن جرم منه، عاشق بودن تنها گناه
یه عمری چشم به در بودم این و خرابم چشم به راه
ساعت بازم بهم میگه سه ثانیه رفته دیگه خبر داری چه زود گذشت مونده فقط هفت ثانیه
هی با خودم گفتم میاد امیدت و ندی به باد داد
داد میزدم پس کی میاد کسی جوابم و نداد
من موندم و دو ثانیه ازم فقط این باقیه ثانیه
ثانیه پشت سر هم رفتن تا شیش شد هفت و هشت
لحظه تو گوشام داد میزد هشت ثانیه ازت گذشت
من موندم و دو ثانیه ازم فقط این باقیه، هنوز نشستم منتظر چشم امیدم ساقی
آی ای خنک باد سحر واسش ببر تو این خبر
بگو که من تا آخرین خیره بودن چشام به در
ثانیه نه هم که رفت مونده فقط یک ثانیه سرت سلامت نازنین از من یه لحظه باقیه
قسمت نشد ببینمت شاید که لایق نبودم
منتظرت موندم یه وقت نگی که عاشق نبودم
ثانیه ده گل یاس راحت شدم دیگه خلاص
زاد شدم بیام پیشت بی واهمه چه بی هراس
قشنگترین ثانیه هام این ده تا بود که زود گذشت
رویای شیرین بود و بس
چون با خیال ، چون با خیال
تو گذشت