شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

سوگند به قلم، قسم به عشق

 

اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو /  گفتم که یک غزل بنویسم برای تو
احساس می کنم که کمی پیرتر شدم  /  احساس می کنم که شدم مبتلای تو
برگرد و هر چقدر  دلت خواست بد بگو  /  دل می دهم دوباره به طعم صدای تو
از قول من بگو به دلت نرم تر شود  /  بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو
دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد  /  یک آسمان ،  بهانه ی باران برای تو
ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم  /  رخصت بده نفس بکشم در هوای تو



در شب آرزوها، چقدر صبر کنم انتظار کشت مرا

شبهای دراز بی عبادت چه کنم ؟

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم ؟

گویند کریم است و گنه میبخشد

گیرم که ببخشد ز خجالت چه کنم ؟

دلم را نذر دیدارت کرده بودم 

                 پرپر شد و نیامدی...

آقای من ، مولایم.... این بار شب آرزوها با شب جمعه یکی شده...جان زهرا(س) بیا... بیا و برگرد که بر بهارمان می خندند و یک عده به انتظارمان می خندند...

 

عصر یک جمعه دلگیر،

دلم گفت: بگویم، بنویسم،
که چرا عشق به انسان نرسیدست...
چرا آب به انسان نرسیدست،
و هنوزم که هنوز است، غم عشق به پایان نرسیدست،
بگو حافظ دل‌خسته ز شیراز بیاید،
بنویسد که هنوزم که هنوز است،
چرا یوسف گم‌گشته به کنعان نرسیدست و
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست،
عصر این جمعه دلگیر، 
وجود تو کنار دل هر بی‌دل آشفته شود حس،
کجایی گل نرگس؟

ذکر تعجیل فرج، رمز نجات بشر است / ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

باز هم تو

میپرسند رو به راهی؟!

             آری...

                اگربدانم "تو" ازکدام راه میایی...


 

 

+دوست دارم زیاد:)

 

یخ و تلخ

تلخ منم
همچون چای سرد
که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی.
تلخ منم؛
چای یخ
که هیچکس ندارد هوسش را!


قند تو دلم آب شد ولی...


تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو

تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری  . . .


شعر و فندوق...

گفت : شعر را باید شیرین خورد...

گفتم: من اما شور دوست دارمش.. شور و خیس... درست مثل بالشِ دیشب...

گفت: دیده ای؟! گاهی شعر را آنقدر میزنند که ور می آید... پف میکند توی گلو... حلق را میبندد. آن وقت نوازش میخواهد برای هضم...

گفتم: من اما دیشب ، شعر را قورت دادم. مثل قرص، قبل خواب... اینجور شعرها، ضد بارداریست... بارِ درد را بر میدارد از دلت... دیگر سنگین نمیشوی... اما طعم ندارند!

گفت: فلانی شعر دوست ندارد... میگوید شاعر ها چوپانند، آن هم دروغگو...

گفتم: همین است که باردار شده... دنیا آنقدر یاغیست که بدون دارو و دوا سالمت نمیگذارد!... راستی شعر گرم میخوری؟

گفت: با نوازش ... با فندوق...

گفتم: شور و شیرین... مثل بالشِ دیشب...

کدام بهار؟ مقصود تویی !


اگر چه خالی از اندیشه ی بهار نبودم 

ولی بهار تو را هم در انتظار نبودم

بهترین وسیله‌ی ذکر الهى برای جوانان؛ ترک گناه

این ایام را قدر بدانید. فرصت مال شماست. همچنان که امروز فرصت پیشرفت، فرصت شکوفائى، فرصت حرکتهاى بزرگ سیاسى و انقلابى و اجتماعى مال شما جوانهاست، فرصت توجه به خداى متعال و ذکر الهى و مستحکم کردن رابطه‌ى قلبى با خدا هم متعلق به شماست. بهترین وسیله‌اى که میتواند ذکر الهى را براى شما و براى ما زنده کند، ترک گناه است. این کار، براى شما آسانتر از پیرهاست. شما جوانها دلهاى نورانى دارید، زمینه‌هاى آماده‌اى دارید؛ از خداى متعال کمک بخواهید. قدر این دوره‌ى درخشان جوانى را بدانید، رابطه‌ى خودتان را با خدا مستحکم کنید و در این راه پرافتخارى که ملت ایران آغاز کرده است و شما امروز در نقاط اوج این راه قرار دارید، ان‌شاءالله با همه‌ى وجود، با همه‌ى توان، ادامه بدهید و پیش بروید.


یاس

یاس بوی مهربانی میدهد
عطر دوران جوانی میدهند!
یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند!
یاسها یاد آور پروانه اند
یاس ها پیغمبران خانه اند!
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است!
حضرت زهرا دلش از یاس بود
قطره های اشکش از الماس بود!


به یاد حضرت زهرا مرضیه (سلام الله علیها) و یاس خودم !