شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

شوهر جان !

از کوله بار اکنون، برایت سکوت آوردم، سکوت.... تو بگو کدامین واژه را، فریاد باید کرد...

تــ♥ــو

جزئیات چشمانت ...

کلیاتِ زندگیِ من است !


 

 

مصراع نخست :
"من" ، "تو" را می بوسم
مصرع بعد هم "تو" را می بوسم
ایراد ندارد... به کسی چه اصلا؟!
شعر خودم است...

"من" ، "تــــو" را می بوسم...

 

عروسک بازی...

خواهر دوستم، 3~4 سالشه، رفته بود تو اتاقش داشت با عروسکاش بازی میکرد یهو اومد بیرون زد زیر گریه.


پرسیدیم : چی شده؟


گفت : عروسکام منو بازی نمیدن !



پ.ن.مهم : از معانی این پست به ظاهر کودکانه، نگذرید.

راز

یه زخم کهنه روی بالم، یه آسمون که چشم به رام نیست

به غیر واژه ی غریبی چیزی توی ترانه هام نیست

حتی یه آینه پیش روم نیست که اسممو یادم بیاره

تنها ترین مسافر شب تو خلوتم پا نمی ذاره

ازم نخواه با تو بمونم ، تو هیچی از من نمی دونی

اگه بگم راز دلم رو ، تو هم کنارم نمی مونی

 

دل من از نژاد عشقه / از تو و از ترانه لبریز

یه دنیا غم توی صدامه / مثل سکوت تلخ پائیز

 

من یه پرنده ی غریبم /  من از نژاد آسمونم

میون اینهمه ستاره /  من یه شهابه بی نشونم

 

ازم نخواه با تو بمونم ، تو هیچی از من نمی دونی

اگه بگم راز دلم رو ، تو هم کنارم نمی مونی


 


پ.ن.1: این ترانه رو با صدای شادروان ناصر عبدالهی بشنوید. حتما بشنوید. صدای گرم و گیراش ، ترانه ماندگاری خلق کرد. یک صدای کاملا بم دوست داشتنی. (دانلود)

پ.ن.2: هیچ گاه آخرین نگاهت را فراموش نمی کنم. نگاهی سرشار از عشق صمیمیت و محبت. امروز ماهها از آن روز می گذرد، ولی تو هر گز بر نگشته ای. صدایت در گوشم زمزمه می شود و نگاهت در ذهنم مجسم. ولی من تو را می خواهم نه خیالت را....

پ.ن.3: هزار و یک قصۀ عاشقانه می‏داند، نیمکت ِ چوبی ِ توی پارک...‏

شمارش معکوس

نفس کشیدن که آغاز کردیم ، شمارش معکوس مان نیز آغاز شد ... شمارش معکوس برای زبان باز کردن ، شمارش معکوس برای راه رفتن ، شمارش معکوس برای دندان در آوردن ! شمارش معکوس برای مدرسه رفتن ، شمارش معکوس برای دیپلم گرفتن ! شمارش معکوس برای دانشگاه رفتن ، شمارش معکوس برای فارغ التحصیلی ، شمارش معکوس برای یافتن شغل ! شمارش معکوس برای نخستین حقوق ، شمارش معکوس برای ازدواج ، شمارش معکوس برای بچه دار شدن ، شمارش معکوس برای ... و همینطور شمارش هایِ معکوس مان از اینجا تا بی نهایت ادامه پیدا کردند ... اگر خوب دقت کنیم متوجه می شویم این تسلسل ِ شمارش های معکوس ، چرخه ی توقف ناپذیری ست که حتی پس از مرگ نیز از حرکت باز نمی ایستد ... ولی ... ولی تنها اتفاقی که در بندِ هیچ شمارش معکوسی نیست "عشق" است ... عشق بی هیچ شمارش معکوسی ناگهان اتفاق می افتد ... درست زمانی که انتظارش را نمی کشیم می بینیم از یک تا صَدِمان همه در "او" خلاصه می شود و بس ...

 

پ.ن.1: ای وجود درون من، مرد ﺑﯽنظیر و استواری ﺑﺎش.

پ.ن.2: هر طرف آیاتی از خوشحالی است . زین میان جای او تنها خالی است ...

این پست باز انتشار شده از وبلاگ  شمارش معکوس می باشد

 

دق الباب


آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت 
 
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد 
 
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت


 

پ.ن.1: رفتنت، ناگهان پریدن پرنده هاست 

 پ.ن.2: این آهنگ هم حس عجیبی برام تداعی میکنه. مثل دل دو حرفی، مثل من، مثل تو

وفادارترین زنها

وفادارترین زن ها نه موطلایی ها هستند،
نه مو خرمایی ها
و نه مو مشکی ها....
بلکه مو خاکستری ها هستند

چارلی چاپلین



«دانلود کنید»

نبض موجم، در تپیدن بی قرار افتاده ام*

دلم می خواهد یک چیزی بنویسم که 'تـو' تویش موج بزنی،

بخروشی ، بیداد کنی و بر سر دلتنگی هایم، آرام، آوار شوی.

مثل نیل که نام 'تـو' را برخودش نوشت...

موج زد، خروشید و بر سر دلهره ی موسیعلیه السلام ،

آرام، آوار شد...


 


*صائب تبریزی

 

انکار عشق


مثوی بسیار زیبای "انکار" سروده "بهروز یاسمی" جزو قویترین اشعاری بود که در شب شعر دانشگاه شنیدم. 11 سال پیش! و تکرار آن خاطره امروز... با صدای دوست عزیزم... چقدر زود ، دیر می شود گاهی!


لینک دانلود


ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم / چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور / به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری / که سراغش ز غزلهای خودم می گیری

به همان زل زدن از فاصله دور به هم / یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو / به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

به نفس های تو در سایه سنگین سکوت / به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است / اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است / یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش / می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش

در من انگار کسی در پی انکار من است / یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش / می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست / راستی این "شبح هر شبه" تصویر تو نیست؟

اگر این "حادثه هر شبه" تصویر تو نیست / پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود / آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل، آینه پیدا شده / و تماشاگه این خیل تماشا شده

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی / عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش / عاشقی جرم قشنگی ست  ، به انکار مکوش...

 

پی نوشت مهم ندارد. ولی ، دیشب، بغض او ترکید... در آغوش من... جای خالیش را حس کرده بود. مدتها بود در این رابطه با من سخن نمیگفت... می دانم که هر دویمان در غم نبودش می سوزیم. چنان بقیه... اما... هنوز باورمان نشده... مگر می توان فراموش کرد؟ او نیست...

پست نانوشته...!
















پ.ن.1: درست متوجه شدید. در این پست چیزی نوشته نشده. تصویر و یا متن مخفی هم وجود ندارد.

پ.ن.2: دوربین مخفی و سرکاری هم نیست.

پ.ن.3: دوستان می توانند فارغ از آنکه من موضوع را به آنها تحمیل کنم، این بار به سلیقه خود کامنت بگذارند.

پ..ن.4: بدون تعارف ، از دیدن چنین پستی، چقدر تعجب کردید؟!

پ.ن.5: برای اعلام آپ ، از دوستان با یک متن ثابت و عمومی دعوت به عمل می آید. 

ثروت عظیم!

فحش یکی از اصول ایجاد تعادل در آدمیزاد است. اگر فحش وجود نداشته باشد، بله، آدمی دق می کند. بیشتر از تعداد و نوع فحش هرزبانی می شود از اوضاع مردمی که در یک ناحیه زندگی می کنند سر درآورد و رابطه بین شان را کشف کرد .زبان فارسی اگر هیچ نداشته باشد «فحش آبدار» زیاد دارد. ما که سر این ثروت عظیم نشسته ایم چرا ولخرجی نکنیم؟! (صادق هدایت)


 


پ.ن.1: یه چیزهایی هست که نمی شود به دیگری فهماند ، نمی شود گفت ، نمی شود فهماند، آدم را مسخره میکنند.

پ.ن.2: دو خط چایی، یک فنجان خاطره، کمی انتظار.... بوسه ای نزدیک است!

پ.ن.3: یکی کلمه می نویسد. یکی جمله ها را می بلعد و من خط به خط تو را می بویم .

پ.ن.4: تو بی آنکه بخواهم تمام شدی، همان طور که بی آنکه بخواهم تمام من شده بودی.

پ.ن.5: هروقت پیش خودت گفتی این دیگه با بقیه فرق داره بدون اونم پیش خودش گفته اینم یه خریه مثل بقیه...!

پ.ن.6: یادمون باشه، گذشته ی هر کی فقط و فقط مال خودشه و ما نباید اونو شخم بزنیم.

پ.ن.7: شکل عکسات که نیستی! حداقل شکل حرفات باش....

 

پاسخ خصوصی به کامنت آجی : آقای س حالش خوبه. نگرانش نباش.

. . . 
این سه تا نقطه را برای تو گذاشته ام ! 
همیشه اینها نشانه ی سانسور نیست.
هزار حرف و تصویر و خاطره در آن خوابیده ! 
مثل من که وقتی نگاهت کنم سه نقطه بیشتر نمی بینم ! 
تو ، من و خدا .