-
نفرین به گل کینه !
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1384 09:56
نفرین به گل کینه این شوم بد آیینه پایان وفا اینه پایان وفا اینه نفرین به گل کینه نفرین به گل کینه بی مسلک و بی دینه تو باغچه خوشحالی تنها گل غمگینه نفرین به گل کینه باید بار سفر بست به هیچستان غمینه باید از این گذر رفت مزارآباد همینه تو فصل کوچه احساس طلا بوی شرافت نمونده عاطفه انگار عجب از این رفاقت باید بار سفر بست...
-
چشمهایت راست می گویند...
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1384 09:55
یا لطیف چشمهایت راست می گویند آنگاه که در آنها قفسی میبینم که کبوتری عاشق را در آن به بند کشیده اند و به دهانش برگ زیِتونی سبز، و من احساس می کنم هیچگاه اینچنین در بند قفسی نبوده ام چشم هایت راست می گویند آنگاه که اشک در آنها حلقه می زند و نمی توانی دردت را فریاد کنی و بغض گلویت را آرام،آرام میفشارد و من فکر می...
-
عاشقان عیدتان مبارک .
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1384 09:48
-
او می آید، همیشه می آید
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 09:19
خدا از تو دور نیست، هر جا که روی حضور دارد. از نفسهایت به تو نزدیکتر است، حضرت محمد(ص) فرموده است: خدا از رگ گردن به تو نزدیکتر است. او را بخوان، پاسخ خواهد داد. با اشک شوق و عشق او را بخوان. او خواهد آمد و ترا در آغوش مهرش خواهد گرفت. آنگاه به تمثال او در خواهی آمد. مطهر خواهی شد. از بندگان متبرکش خواهی شد....
-
نازنینا ...
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 09:17
کاشانه من ویران ..... بشکسته پر و عریان آشفته سر و مغموم ..... افسرده دل و گریان با سوز دو صد فریاد ..... فریاد دو صد حرمان درمان شب دردم ..... درد دل بیدارم عشق و نفسم مرده ..... در بستر تبخیزم بیداد شب ،افسرده ..... این پیکر ناچیزم روزم همه سر گشته ..... در شام غم انگیزم لبخند ، فرو مرده ..... در اشک شب آویزم تا پا...
-
........... من و تو کم
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 08:28
گفتنیها کم نیست ، من و تو کم بودیم خشک و پژمرده ، تا روی زمین خم بودیم گفتنیها کم نیست ، من و تو کم گفتیم مثل هذیان دم مرگ ، از آغاز چنین ،درهم و برهم گفتیم دیدنیها کم نیست ، من وتو کم دیدیم بی سبب از پاییز ، جای میلاد اقاقیها را ،پرسیدیم چیدنیها کم نیست ، من و تو کم چیدیم وقت گل دادن عشق ، روی دار قالی بیسبب حتی ،...
-
عشق افلاطونی
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 08:27
یا لطیف عشق افلاطونی فکر نمی کنم کسی باشد که اصطلاح عشق افلاطونی را تا بحال نشنیده باشد. این نظریه معتقد است که چون در عالم مثل -بخوانید موثول- یا عالم ار h وح بعضی از ارواح همدیگر را می شناخته اند،لذا وقتی به تن انسان تعلق می گیرند تن چون حجابی شده و با عث میشود که روح در قالب بدن زندانی شود.بنابراین وقتی کسی را دوست...
-
آرامش از آن همه موجودات
شنبه 19 آذرماه سال 1384 18:14
جهان گلستان خداست. بیایید آن را زیبا و درخشان سازیم. بیایید در کلام، افکار و اعمالمان از خشونت دوری کنیم. بیایید عشق و نیکخواهی را به همه نثار کنیم. بیایید آرامش را به همه موجودات هدیه کنیم. جی.پی.وسوانی
-
خداحافظ رفیق
شنبه 19 آذرماه سال 1384 18:08
آخرین عکس را هم بگیر یادگاری بماند می خواهم بروم مگر آمده بودم بمانم ؟ نه ، آمده بودم بروم خسته ام رفیق دل تنگم بی تابم عشق ش قرار از دل ربوده از اینهمه دوری جانم به لبم رسیده رفیق می دانی خوابش را دیدم باز گفته بودم دلم میخواهد بروم آنجا که دل ها یه جوری می شود خواب دیدم دارم میروم آنجا او هم بود آمده بود بدرقه عجب...
-
معنی نوع دوستی و محبت به نظر کنفوسیوس
شنبه 19 آذرماه سال 1384 18:01
کنفوسیوس مربی و دانشمند بزرگ چین در تدریس روش خاصی داشت. شاگرانش جداگانه مطالعه می کردند و هروقت مشکلی برایشان پیدا می شد یا سوالی داشتند با استاد در میان می نهادند و کنفوسیوس ایشان را راهنمائی می کرد و جواب پرسششان را می داد. روزی یکی از شاگردان از او پرشید: استد بفرمایید معنی مهر و محبت و نوع دوستی چیست؟ کنفوسیوس...
-
و از رفتن است که پیروز باز می گردی...
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 17:29
تا نکوشی در نخواهی یافت، و اگر به تمامی نکوشی،نکوشیده ای. آزموده تر تیرت را به سویش روانه می کنی، هر آنچه در توان داری به کار می گیری، و اگر با تمام وجود کوشیدی و باز، ناکام ماندی، زنهار که شکست نخورده ای، آنگاه که به سوی رویاهایت بال می گشایی، چه اهمیتی دارد که آنها چگونه اند. از رسیدن است که می بالی، از کوشیدن است...
-
مهر ...
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 17:19
دکارت می گفت : "من فکر می کنم ، پس هستم !" آلبرکامو می گفت : "من طغیان می کنم ، پس هستم !" ببینیم فریدون مشیری چه گفته است : جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است جنگل شب تا سحر تن شسته در باران ، خیال انگیز ! ما ، به قدر جام چشمان ِ خود ، از افسون این خمخانه سرمستیم ! در من این احساس : مهر می ورزیم ، پس هستیم !...
-
حتی روحت خبر ندارد ...
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 17:15
از اتفاق آخر روحت خبر ندارد دیروزدوستت داشت...حالادگرندارد مثل جزامی ازمن هرلحظه میگریزی مجنون اگرچه مسریست-اما خطر ندارد هی آه میکشم تا قلبت بلرزد اما لبخند میزنی تو-یعنی:اثر ندارد من ماندم وخیالت(یک قاب عکس خالی) یک خاطره که کاری جزدردسر ندارد هی زنگ میزنم تا لحن تو را... ولیکن ای وای اگر دوباره اینبار برندارد اوسهم...
-
خاموشی
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 16:58
ای حضور مقدس خاموش! در خاموشی سوی «تو» می آیم. سکوت طریق ستایش من است و نیایش من. «تو» صدای سکوت را می شنوی و پاسخ می دهی:" خاموش، خاموش خاموش". و " آنگاه آرامش آرامش آرامش". آمین!
-
صداقت و دیگر هیچ ...
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 16:05
گلی در گلدان نبود 250 سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم یه ازدواج گرفت با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند . وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود ، دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت ....
-
جملاتی از استاد شریعتی تقدیم به دوستداران ایشان
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 16:01
یا لطیف بودن حصار تنگ و تاریکی است که در آن دیگران همه به تاریکی و تنگنا خو کرده اند(احساس نکرده اند) چه سخت و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش را کلاه بگذارد چه تلخ است میوه درخت بینایی! این چه سرگذشت غم انگیزی است در حیات آدمی ! بی تابی فرار از بند به سوی رهایی و اضطراب نجات از رهایی حلاج شهرم که کسی...
-
دیدن دگر آموز.... شنیدن دگر آموز !
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1384 15:08
رئیس جمهور در حال بجای آوردن عمره مفرده