-
یک مشت دانه ...
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 14:29
دیدی ! همان یک مشت دانه که پاشیدی چطور خیال پرواز را از سر این پرنده پراند ؟!!!
-
برف...
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 13:34
میگن بارون مظهر دلتنگیه ببین با دلم چیکار کردی که برف میباره!
-
نماز ، همه ، در هر حال
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 09:39
-
اشپیل
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 09:25
یارو زبونش میگرفته، میره داروخونه می گه: آقا " اشپیل " داری؟ کارمند داروخونه می گه : " اشپیل " دیگه چیه؟ یارو جواب می ده: " اشپیل " ! کارمنده می گه: والا ما تا حالا " اشپیل " نشنیدیم. چی هست این " اشپیل "؟ یارو می گه: بابا " اشپیل "، " اشپیل " !...
-
نماز دل
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 17:13
گفتی مسافری و من آنقدر عاشقم که سال هاست نماز دلم را شکسته میخوانم . . .
-
تاکسی
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 16:46
سوار تاکسی میشم طرف اینقدر از بدبختی ها میگه ادم فکر میکنه سوار نعش کش شده ...
-
فکه
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 16:37
حالش اصلا خوب نبود، مریض احوال بود، اما نه مریضی جسمی، گناه مریضش کرده بود . رویش را به سمت من کرد و با صدایی که از کوهی احساس بلند میشد گفت : دلم زیارت میخواد . گفتم: مکه؟ کربلا؟ مشهد؟ نگاهی بهم کرد و با همان صدای پر از احساس دوباره گفت : دلم زیارت میخواد، و رویش را برگرداند و دیگر چیزی نگفت . از تکرار جمله پر...
-
بهترین وسیلهی ذکر الهى برای جوانان؛ ترک گناه
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 16:25
این ایام را قدر بدانید. فرصت مال شماست. همچنان که امروز فرصت پیشرفت، فرصت شکوفائى، فرصت حرکتهاى بزرگ سیاسى و انقلابى و اجتماعى مال شما جوانهاست، فرصت توجه به خداى متعال و ذکر الهى و مستحکم کردن رابطهى قلبى با خدا هم متعلق به شماست. بهترین وسیلهاى که میتواند ذکر الهى را براى شما و براى ما زنده کند، ترک گناه است . این...
-
شوهر عزیزم بخشیدمت !!!
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 15:55
عزیزم...می دانم که سرت شلوغ است و وقت سرخاراندن نداری...می دانم که شبها خسته ای و حوصله فک زدن نداری اما من مخت را آنچنان کار می گیرم و با سرعت ۲۲۰ کیلومتر در ثانیه با خود می برمُ که تو بی حال و بی رمق روی کاناپه می افتی و جالب اینجاست که باز هم به رویم لبخند می زنی و سرت را به نشانه تایید حرفهایم تکان می دهی ... می...
-
زبان دوم
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 15:18
سه موش در سوراخی زندگی میکردند. یک روز تصمیم میگیرند بروند پیادهروی، اما ناگهان صدای گربهای آنها را میترساند و منصرف میشوند. بعد از مدتی یکی از آنها گوش میدهد تا مطمئن شود گربه رفته است. دیگر صدایی به گوش نمیرسد، اما صدای پارس سگی شنیده میشود. به این ترتیب خیال موشها راحت میشود...
-
مگه ما دانشجو نبودیم ؟!!!
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 14:35
-
قله آرزوهامون...
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 13:34
یادش بخیر اون زمونا که " بالاترین نقطه زمین، شانه های پدر بود ..."
-
حجاب
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 08:24
-
پیش بینی
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1390 16:12
بالاخره یا میشه یا نمیشه، ولی بیشتر میشه... !
-
نکته
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1390 16:03
دروغ را با تمام جزئیات بگو تا طرفت باور کنه ! با شما هستم دوست عزیز...
-
هشدار
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1390 15:52
در میانه روی ، افراط نکنید.
-
الهی...
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 17:53
خدایا ! دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد ... "بلندم کن"...
-
اثبات عشق
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 16:42
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم... ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود... اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم . می دونستیم بچه دار نمی شیم. ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست. اولاش نمی خواستیم بدونیم. با خودمون می گفتیم، عشقمون واسه یه زندگی...
-
نستعلیق چشمان تو
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 15:56
این همـه خط نوشتم ُ هیچکدامش نستعلیق چشمان تو نشد ترسم اینه که رو تنت / جای نگاهم بمونه / یا روی پیشه ی چشام / غبار آهم بمونه / تو پاک و ساده مثل آب / حتی با بوسه میشکنی / شکل همه آرزوم هام / تجسم خواب منی ...
-
یاده قدیما بخیر
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 18:19
پدرش سینه اش را مقابل گلوله دشمن برهنه کرد و نگذاشت به حریم ایران تجاوز کنند... و تو سینه ات را مقابل دوربین دشمن برهنه کردی و گذاشتی به شرافت ایران تجاوز کنند...
-
تو میخندی،حواست نیست..من آروم آروم آروم و آخرش تند تند میمیرم!
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 16:40
با 32 حرف الفبا چطوری لبخند تو رو بنویسم؟
-
عکاسی
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 09:21
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچههاى کلاس عکس یادگارى بگیرد. معلم هم داشت همه ی بچهها را تشویق میکرد که دور هم جمع شوند. معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شدید، به این عکس نگاه کنید و بگوئید : این احمده، الان "دکتره". یا اون مهرداده، الان "وکیله". یکى از بچهها از ته...
-
خدایا شکرت
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 09:53
نقل است که روزی پیرمردی فقیر با دستانی پینه بسته و ترک خورده ، به وقت نهار تکه نان خشکی را از انبان خود دراود و برای انکه نرم شود و بتواند با معدود دندانهایی که در دهان داشت ان را تناول کند، در جوی آب فروبرد. بعد از خوردن نان دستها را بالا برد و بارها گفت خدایا شکر. رهگذری که شاهد ماجرا بود گفت پیر مرد این چه شکری است...
-
پیری
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 15:37
دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن . پیرمرد اولی گفت: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود . » پیرمرد دوم گفت «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم...
-
آتیش گرفت!
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 13:51
دو میز آنطرفتر ، جلوی من ، زن رویاهایش پایش را روی پای دیگرش انداخت.
-
یاس
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 16:10
یاس بوی مهربانی میدهد عطر دوران جوانی میدهند! یاس را آیینه ها رو کرده اند یاس را پیغمبران بو کرده اند! یاسها یاد آور پروانه اند یاس ها پیغمبران خانه اند! یاس مثل عطر پاک نیت است یاس استنشاق معصومیت است! حضرت زهرا دلش از یاس بود قطره های اشکش از الماس بود! به یاد حضرت زهرا مرضیه (سلام الله علیها) و یاس خودم !
-
زیرآبی
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 15:55
این روزا عده ای یه جوری زیرآبی میرن که دلت میخواد بهشون بگی :من نگاه نمیکنم بیا بالا یه نفسی بکش لااقل خفه نشی !!!!
-
غروب
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 14:26
غروب شد. رفت ! همین...
-
سکوت
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 14:02
آرام تر سکوت کن ... صدای بی تفاوتی هایت آزارم می دهد ...
-
قیاس عشق
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 13:54
بانو ! من مثل دیگران عاشقت نیستم! اگر آنها ابر را به تو هدیه میدهند، من باران را نثارت میکنم! اگر آنها فانوس را به تو میدهند، من ماه را در دستانت میگذارم! اگر آنها شاخه ای را به تو میدهند، من جنگل را پیشکشت میکنم! و اگر آنها زورقی را به تو میدهند، من سفر را به تو تقدیم میکنم! نزار قبانی ترجمه: یغما گلرویی