-
ایزد پاک...
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 19:50
تو اگر دلگیری، لحظه ای چشم ببند، اندکی اشک بریز، و بخوان نام مرا، به تو من نزدیکم، نام من یزدان است، لقبم ایزد پاک، تو مرا زمزمه کن، خواهم آمد سویت، بی صدا یادم کن، یا که فریادم کن، که منم منتظر فریادت ...
-
سفر کرب و بلا
جمعه 14 مهرماه سال 1391 21:21
انا لله و انا الیه راجعون سفر کرببلا حاصلش رنج و بلاست ... نمیدانم چه بنویسم و به چه چیزی فکر کنم ، قلبم گاهی تند میزند و گاهی می ایستد اشکهایم به بلکهایم گره خورده اند گویا نمیخواهند از دیدگانم تکان بخورند گویا آنها هم به جایشان میخکوب شده اند...خوش به حالتان کربلا رو دیدید و ... من چه کنم؟ پ.ن.1 : دلتنگتم مادرم......
-
تسبیح انتظار
شنبه 1 مهرماه سال 1391 20:54
صَف مے کشــند دلتنگے هاے مَن ... چو دانه هاے تسبیــح ِ به نَخ کشیــده شُده چقــَدر بگـردانَمْ دانــه ها را تا تـــو بیایے ؟ ! پ.ن.1 : هم مخاطب خاص دارد و هم مخاطب خاص تر ...!
-
بیچاره من که عاشقم
شنبه 1 مهرماه سال 1391 19:55
بیچاره من، بیچاره من بیچاره من که عاشقم اونم اسیر عشق کی؟ اونم اسیر عشق تو عشق کسی که دیوونس همه کاراش وارونس واسه فرار از عاشقی همش تو کار بهونه س وای به روزگار من *** بیچاره من، بیچاره من بیچاره من که عاشقم اونم اسیر عشق تو تویی که میخندی به عشق که از کنارش رد میشی تویی که گاهی بد میشی تویی که دل سوزوندن رو دیگه...
-
من اینجام !
جمعه 31 شهریورماه سال 1391 20:02
" کجایی " یک کلمه نیست ؛ خیلی معنی داره ، گاهی ... کجایی یعنی : چی کار میکنی ؟ چرا نیستی ... !؟ دلم تنـــــــــــگ شده ... دوســــــــــــــِت دارم ...
-
ایــنــ روزگــــار ... بی وجـــدان
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1391 20:39
گوشه نــدارد که یـکـــ گوشه اش بنشینمـــ و نفسی تــازه کنمـــ ... گــرد گــرد استـــ این زمین .. ایــنــ روزگــــار ... متاسفانه بعضی از آدم ها هستند که : بی غذا ، دو ماه دوام می آورند ؛ بی آب ، دو هفته ؛ بی هوا ، چند دقیقه ؛ و بی " وجـــدان " ، خـیلی ...
-
گفتم که اتمام حجت کرده باشم!
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1391 20:33
توی زندگیتون هیچ وقت با یک خـــــــــــــــــر درد دل نکنید پ.ن.1: این جمله قصار از فامیل دور بوده و منظورش جیگر بوده! (بعضی ها به خودشون نگیرن!!!)
-
تفضل بفرما به این بنده بی سر و پا
شنبه 18 شهریورماه سال 1391 23:16
به طاها به یاسین به معراج احمد به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی به وحی الهی به قرآن جاری به تورات موسی و انجیل عیسی بسی پادشاهی کنم در گدایی چو باشم گدای گدایان زهرا (س) چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ما همه شیعه گردیم و بی تاب مولا غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما مسیرت مشخص امیرت مشخص مکن دل دل ای...
-
امروز من...شانزدهمین روز شهریور برای سی و دومین بار...
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 08:43
30 ... 31 ... 32 ... مردی 32 ساله در شانزدهمین روز شهریورماه...مردی 32 ساله که دوست دارد هنوز پسرک شیطان و بازیگوش و حواس پرت سالهای پیش باشد...که دوست دارد قلمش را روی کاغذ بگذارد و با خیال کشیدن یک خانه و یک کوه و چندین کبوتر، عشق بازی کند...که دوست دارد کتابهایش را با چای عطردار و قند آب شده ی توی دلش بنوشد...که...
-
خاطره ترسناک...
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 13:26
دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد می شه ! اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم...
-
آموزش پارک دوبل توسط یک مبتدی!
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 11:55
برای پارک دوبل باید به خیلی چیزا حواست باشد آرام، آرام بروی در شیشه ی عقب ته خظ را که دیدی فرمون را بچرخانی و زاویه ات به خیابان که درست شد برعکس بچرخانی آرامه آرام مهارت می خواهدصاف ایستادن خیلی هم مهارت می خواد حتی اگه یک پارک تمیز هم داشته باشی اما درست در محل توقف ممنوع باشی و جایی که نباید ... مردودی تو خود بگو...
-
عشقولانه من!
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1391 01:12
چشمای بسته ی تو رو با بوسه بازش میکنم قلب شکسته ی تو رو خودم نوازش می کنم نمیذارم تنگ غروب دلت بگیره از کسی تا وقتی من کنارتم به هر چی می خوای میرسی خودم بغل میگیرمت ، پر میشم از عطر تنت کاشکی تو هم بفهمی که میمیرم از نبودنت خودم به جای تو شبا بهونه هاتو میشمرم جای تو گریه می کنم جای تو غصه می خورم هر چی که دوست داری...
-
مغز داشتیم ما ...؟ الان چطور؟!
شنبه 4 شهریورماه سال 1391 12:34
دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟ نوچ نوچ بی سوادی؟ نوچ نوچ پس تو خر من هستی ! آن مان نباران دو دو اسکاچی آنی مانی کلاچی ! ده 20 سه پونزده هزار و شصت و شونزده هر کی می گه ۱۶ نیست 17 و 18 و 19 و 20 و به این ترتیب ما بزررگ شدیم به صورت اسکول وار ! پ.ن.1 : حرف زدن با کسى که منطق حالیش نیست مثه اینه که بخواى رو...
-
دلتنگ خودم
سهشنبه 31 مردادماه سال 1391 09:37
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم ! ببرم بخوابانمش ! لحاف را بکشم رویش ! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم ! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم : غصه نخور خودم جان ! درست می شود! درست می شود ! اگر هم نشد به جهنم ... تمام می شود ... بالاخره تمام می شود ... !!! پ.ن. 1: من در تصویر موجود نمی باشم. دنبالم نگردید!...
-
عشق و ریاضی!
سهشنبه 24 مردادماه سال 1391 01:07
منحنی قلب من، تابع ابروی توست / خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست / بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست چون به عدد یک تویی من همه صفرها / آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو / گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست بی تو وجودم بود یک سری واگرا / ناحیه همگراش...
-
درد، یادم هست …. یادت نیست
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 02:24
درد ِ مرا شمـعـے مـے فهمد که بـراے دیدن ِ یـکـــ چیز ِ دیـگر آتـشش مـے زنـند … " عـلیـرضا روشـن " روز پاییزی میلاد تو در یادم هست / روز خاکستری سرد سفر یادت نیست ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من / در شب آخر پرواز خطر یادت نیست تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست / نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست یادم...
-
زیر باران...
دوشنبه 16 مردادماه سال 1391 12:44
دیدی غزلی سرود؟ عاشق شده بود ... انگار خودش نبود ... عاشق شده بود ... افتاد، شکست، زیر باران پوسید ... آدم که نکشته بود ... عاشق شده بود ... شاعر : عادل سالم
-
حتی توی مترو!
یکشنبه 15 مردادماه سال 1391 16:24
توی ماشین ، توی مترو ، تو اتاقم ، تو خیالم توی جاده ، توی خیابون ، سرکارم ، پشت فرمون به تو فکر میکنم و به تو فکر میکنم وقتی چشمات بازه بازن یا که چشمات خوابه خوابن وقتی گرمه ، وقتی سرده ، وقتی دنیام پر درده وقتی قلبم زیر پاته یا اینکه که بارون تو چشاته وقتی تلخی وقتی زهری ، وقتی با من میگی قهری به تو فکر میکنم و به...
-
با اجازه خدا !
شنبه 14 مردادماه سال 1391 01:44
زندگی دیکته گفت و ما همش غلط پشت غلط عشقو نوشتیم با الف نقطه گذاشتیم ته خط منو از اول همه جا نشوندن آخرکلاس حالا میگن یه کاری کن میگن حسابت با خداس خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمت نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت خونه ی بی چراغ من از تو همیشه روشنه بخشش چندمه تو و توبه ی چندمه منه؟ تو بهترین رفیقمی نمیشه از تو...
-
گاااااااااااااااز !
شنبه 24 تیرماه سال 1391 03:19
گاهی گاز گرفتن بی دلیل ترین شکل محبته ! پ.ن.1: تصویر تزئینی است. پ.ن.2: نمونه های واقعی هم دیده شده !
-
نمیدونستید که !
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 13:31
میدونی در طول روز پشه ها کجا میرن؟ میرن توی کیسه ی کانگوروها چون اونا دستشون کوتاهه نمیتونن فراری شون بدن . حالا فهمیدی چرا کانگورو ها روزها بالا و پایین میپرن؟ ! + پ.ن.18 : این داستان روایتی دیگر نیز دارد!
-
تجربه عشقی !
شنبه 3 تیرماه سال 1391 12:03
شاعر علیه رحمه می فرماید : من تورو میخوام و کوتا نمیام ! + تجربه ثابت کرده است که در امر لطیف و رمانتیک عشق، سمج ها موفق ترند ! + شاعر در ادامه هم میفرماید : این کارا با دامن کوتاه نمیاد !
-
شاتوت دلم غرق تماشای تو بود و ترس از هوس چیده شدن داشت!
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1391 09:08
دختر گفت: «دلم یه چیز ترش میخواد» پسر گفت: «برات میخرم عزیزم» شاتوتهای سیاه به طرز هوسانگیزی ، به شکل کوهی مخروطی شکل در سینی چیده شده بود و فروشنده در اطراف سینی، ظرفهای یکبار مصرفِ مملو از شاتوت را در سه سایز «کوچک- متوسط- بزرگ» گذاشته بود. دختر توی دلش گفت: «کاش بزرگشو بگیره!» پسر گفت: «آقا! شاتوتا ظرفی چنده؟»...
-
گوشواره گیلاس برای تو!
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 14:10
روزگار عجیبیست . نه من آن منم . نه تو آن تو . اما من هنوز هوس تو را دارم . هوس دستهای تو . هوس گیلاس قرمز . هوس تاب طنابی روی درخت گردو . هوس پس گردنی معنی دار . هوس بوسه ای پشت دیوار کاه گلی . چه قد چرت و پرت میگم من! سرم رفت... کدوم هوس... کدوم تو... کدوم من... کدوم دیوار... کدوم تاب... کدوم پس گردنی... کدوم بوسه......
-
سیب و هلو و دل بریده!
شنبه 27 خردادماه سال 1391 16:12
سیب را برای خودت نگه دار دیگر هوایت به سرم نمی زند اینروزها ... هلو های پوست کنده بیداد میکنند هرچه من "دل" می دادم ... تو "دل" می بریدی "دل" ها خوب بـُر خورده بود اگر ... زیر و رو نمی کشیدی
-
پست دانشجویی (خاطرات عهد قدیم)
پنجشنبه 25 خردادماه سال 1391 10:56
نمیدونم جدیدن چه صیغه اییه که تا کتاب رو باز میکنم درس بخونم، مخچه ام به مخ ام میگه: "استاد خسته نباشی" درس خوندن امروز من : · خوابیدن روی جزوه · گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی · جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین · خاک گیری گوشه های موبایل · گرفتن چندین عکس با گوشی از خودم در حالت های مختلف ژست درس...
-
استعفا نامه
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 09:44
پروردگار محترم؛ نظر به بررسیهای به عمل آمده توسط اینجانب، علیرغم بهرهمندی از تمام نعمات و الطاف حضرتعالی در تمامی مراحل مختلف زندگی؛ با توجه به اینکه حقیر به هیچ جایی نرسیده و موجبات شرمساریِ نسل بشریت را فراهم آوردهام، لذا خواهشمندم پیرو تبصره سوم بند اول قرارداد آفرینش، مورخ 1/1/1، منعقده فیمابین ابر جد اینجانب...
-
تو هم که عمرا بر نمیگردی...
شنبه 20 خردادماه سال 1391 09:24
هنوز دستهایم در دستهای تو بود که باران بارید تو رفتی چتر بیاوری ومن هنوز که هنوز است روی این نیمکت منتظرم که یا باران بند بیاید یا تو با چتر یا بی چتر فقط برگردی ... !!! + مطمئنم این بارون لعنتی که هیچوقت بند نمیاد... + زندگی هیچ نمی گوید، فقط نشانت میدهد...!
-
آدم، تو بترس!
شنبه 20 خردادماه سال 1391 08:57
نترس حوا … سیب را با عشق گاز بزن ... آدم لیاقت بهشت را ندارد ... !!! + به نظرتون از این سیب ترش خوشمزهاس، یا کاله؟ + امشب دل من هوس رطب کرده! + همه...، شما چطور؟!
-
آتش خیس
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 16:30
انگــــار که شـــاهرگ احساســــم را زده باشــــند هیــــچ جور بنــــد نمی آیـــــد دوســـــت داشتنــــت هرگز فراموش نخواهم کرد که برای به دست آوردنت دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت ...